... امروز: پنجشنبه - ۳۰ فروردین - ۱۴۰۳
اجتماعی ۱۵ مهر ۱۴۰۱ - 1:29 ق.ظ زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
کپی شد!
0

گفتگو با بانوی هنرمند«آذر ضاربی»؛ معلم، نویسنده، مترجم، شاعر و نقاش

آذر ضاربی: هر زنی می بایست، از بانوان فرهیخته و با ایمان سرمشق بگیرد و سعی کند در محیط زندگی خود، اثرگذار و مثبت باشد و تلاشش بر این باشد که دختر، همسر، خواهر، مادر و دوست خوبی باشد. هرگز از آموختن دست نکشد و اینگونه، جامعه را به طرف تعالی سوق دهد.

سیاست شرق _ انسان، یگانه موجودی است که قدرت تفکر و تعقل در زندگی را دارد و می تواند مسیر پیش روی خود را انتخاب و با تلاش خود، بسیاری از آرزوها و آمال خود را، تحقق بخشد. آنچه که در این بین مهم است، استفاده بهینه از وقت و زمانی است که در اختیارش قرار دارد تا آنرا در حوزه های مورد علاقه و مفید، صرف کند و از هدر رفت آن جلوگیری نماید.

اینکه فردی بتواند در طول زندگی، نتنها برای زندگی خود و خانواده، بلکه جامعه و حتی جهان پیرامونش مفید و تاثیرگذار باشد، نهایت خوشبختی و بهره مندی از استعدادهای وجودی اوست که توانسته، آنها را کشف و تا قدر ممکن، ارتقا بخشد. در این بین، زن یا مرد بودن تفاوتی در اصل و بنیان چنین امری ندارد، زیرا کشف توانایی ها و استعدادهای هر فردی، ابتدا به خواست، علاقه و تلاش وی و سپس به محیط پیرامونش بستگی دارد که در آن قرار گرفته است.

خانم «آذر ضاربی»، معلم، نقاش، شاعر، مترجم و نویسنده کتاب کودکان، هنرمندی است که از زندگی خود، نهایت بهره را در جهت علائق خود برده و در این مسیر، تلاش نموده تا بانویی هنرمند و خلاق باشد. وی که در سال ۱۳۳۲ متولد شده، در سال ۱۳۴۸ به عنوان معلم مقطع ابتدایی جذب آموزش و پرورش شدند و بخاطر عشق به نویسندگی، داستانهایی را به رشته تحریر درآوردند. این داستانها بعد از بازنشستگی و فراغت از کار معلمی، در دو مجموعه داستان به چاپ رسیدند. وی در سال ۱۳۸۹ بخاطر مجموعه داستان «جای خالی او» برنده «تندیس» از طرف ‘نهاد کتابخانه های عمومی’ شدند. نام مجموعه داستان دیگر ایشان «گل کاغذی حسین آباد» است. از دیگر آثار چاپ شده ی ایشان، می توان به ترجمه کتاب «سرزمین دور دست» اشاره کرد.

این بانوی هنرمند و کوشا، که در کرج ساکن هستند، علاوه بر نویسندگی و مترجمی، در هنر « نقاشی » نیز فعالیت می کنند و هر چند سال یکبار، نمایشگاهی از آثارشان را در معرض دید علاقمندان قرار می دهند.

در ادامه و ضمن تشکر از این بانوی معلم گرانقدر، که وقت خود را به ما اختصاص دادند؛ پایگاه خبری «سیاست شرق» گفتگویی با این بانوی هنرمند داریم، که دختران نوجوان و جوان جامعه ما، با تامل و تفکر در آن، می توانند از تلاش، ممارست و موفقیت های ایشان در رسیدن به خواسته ها و علائق شان، الگویی برای خود بسازند.

༺༻سیاست شرق: بتدا خواهش میکنیم مختصری از زندگی هنری، کار و میزان تحصیلات خود بفرمایید.

آذر ضاربی هستم، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش، نقاش، نویسنده و مترجم، از کلاس سوم دبستان با تشویق مادر بزرگ، پدر و مادرم که خداوند رحمتشان کند، شروع به نقاشی کردم و چون خانه باغ بزرگ بود و انواع درختان و گلها در آن یافت میشد، شروع به نقاشی از گوشه کنار باغ، از درختان، گلها، برگهایشان و میوه های شان کردم. این اولین جرقه هایی بود که در ذهن من زده شد. من فارغ التحصیل تربیت دبیر آموزش و پرورش هستم.

༺༻به عنوان دومین پرسش، بفرمایید منشا این هنر را چگونه کشف کردید و چگونه به نویسندگی و ترجمه علاقمند شدید؟

با شروع نقاشی و علاقمند شدن من، پدرم بهترین وسایل نقاشی را برایم تهیه و در اختیارم میگذاشت و من سعی میکردم به نحوه احسن از این فرصت استفاده کنم. نقاشی، اوقات فراغت مرا پر کرده بود و پیشرفت خوبی داشتم. من دوسال اول خدمتم در مقطع دبستان و پس از آن، در دوره های راهنمایی و دبیرستان شروع به کار کردم و از اول استخدام، مربی هلال احمر (که به آن نیروی شیرخورشید میگفتند) بودم و بعد از آن، تمام دوران ضمن خدمت، مربوط به امدادگری و کمک های اولیه را به طور کامل گذراندم و در کنار مربی هلال احمر، مربی بهداشت مدارس شامل سه مقطع هم بودم و اکثرا مربی نمونه بودم.

در آن موقع، امکانات کرج بسیار ضعیف بود و به همین دلیل، از کلاس هفتم، پدرم هفته ای دو الی سه روز، مرا برای یادگیری زبان، به انجمن ایران_آمریکا در تهران میبرد و از آنجا که علاقه من به فراگیری زبان زیاد بود، پیشرفت قابل توجهی در یادگیری داشتم، بطوری که در کلاس نهم، اولین کتابم را ترجمه کردم به نام «داستان های کوتاه آمریکایی» که هنوز در کتابخانه ام موجود است.

من شروع به نقاشی با آبرنگ، زغال و رنگ روغن کردم؛ و چون مادربزرگم هم گاهی نقاشی میکرد، تشویق هایش بشدت به یادگیری من افزود. من زبان ، هنر و «حرفه و فن» تدریس میکردم. از کلاس چهارم ابتدایی روزنامه و مجله هم میخواندم و به سفارش پدرم، کیهان بچه ها را میخواندم و گاه گاهی هم شروع به نوشتن میکردم، اما از کلاس هفتم در زنگ انشاء استعداد من شکوفا شد، بر اثر مطالعه زیاد و با قلمی روان، همچنین طنز و انتقاد هم مینوشتم. البته چون کتاب هم میخواندم، مطالب خوبی مینوشتم و گاهی دبیران ادبیات لطف میکردند و رفع اشکال نوشته هایم را گوشزد میکردند. همیشه سعی میکردم داستان های واقعی از زندگی مردم، دوستان و اطرافیان …. می نوشتم و علاقه به ترجمه و نوشتن از زمان ورود به دبیرستان، جرقه زد و ادامه دادم.

ناگفته نماند که تمرین «خط درشت» را هم به علاقمندی هایم، افزودم، دوچرخه سواری، ورزشی خوبی بود که علاوه بر برادران و خواهرانم هم انجام میدادم.

༺༻به نظر شما چگونه می توان ارتباط هنر را با روحیه ظریف زنانه و مخصوصا مادرانه را توصیف کرد؟

هنر مجموعه ای از آثار با فرایند های ساخت انسان است که برای تاثیرگذاری بر احساسات و هوش انسانی یا به منظور انتقال یک مفهوم خلق می شود. می توان گفت «هنر توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است.» هرچند مادر بودن، خود هنر است و وظیفه مادری را خوب انجام دادن، مجموع هنر و احساس زنانه و مادرانه است، که با یکدیگر ادغام شده از لالایی خواندن بگیر تا بقیه ….

༺༻سوژه هایی که انتخاب می کردید، تا چه اندازه با روحیات شما ارتباط و مانوس بودند یا هستند؟

خودم را جزء کتابخوان های خوب میدانم، حمل بر خودستایی نشود، ولی قدم اول را خانواده ام، برایم برداشت و من همیشه مدیون آنها هستم؛ و این را هم بگویم “هیچ مربی برای آموزش نقاشی یا خط درشت یا زبان نداشتم” و نخواستم داشته باشم. “انسان وقتی کتابخوان باشد، سعی میکند با قهرمان داستان هایی که میخواند، همگام شود.” خوب ها را دوست خواهد داشت و از بدها بدش خواهد آمد.

روحیات من را، ارتباط با شاگردانم، همکلاسی ها در دوره تحصیل و استادانم، همگی دست به دست هم دادند، با ذات وجودی خودم و به قول معروف، لقمه حلالی که پدرم سر سفره می آورد، از من معلمی دلسوز ساخت.

من عاشق کارم بودم و عاشق شاگردانم و به همین دلیل با اینکه در هنگام امتحان ورودی آموزش و پرورش، سه جا هم “بورسیه خارج از کشور” قبول شده بودم، نرفتم و از صمیم قلبم، دلم میخواست معلم، هنرمند، نویسنده و مترجم باشم و خداوند را شاکرم که تاکنون به اهدافی که در نظر داشتم، رسیدم.

در حیطه کاری خودم ، به علاقه ای که به مردم دارم، بر زندگی آنها همیشه دقت کردم و سوژه هایم را از میان زندگی مردم عادی و همچنین مردمی که با آنها سر وکار داریم، انتخاب میکردم.

༺༻کمی برگردیم به عقب؛ لطفا درباره نوجوانی و جوانی خود نیز صحبت بفرمایید، اینکه آن زمان، چه آرزوهایی داشتید و ارتباط شما با دنیای پیرامونتان چگونه بود؟

دوران کودکی ام، بی دغدغه و نوجوانی بسیار خوبی داشتم، خواهر و برادرم پیرو راه من شدند و من الگویی برای آنها شدم. درس خواندن و مطالعه انواع کتاب های خوب و رمان های مختلف از نویسندگان برتر آن زمان، چه داخلی و چه خارجی، نقاشی، خطاطی، نوشتن، ورزش، ترجمه، گاهی شعر گفتن و خیاطی و همه و همه، زندگی بسیار دوست داشتنی مرا تشکیل میداد. البته مسافرت و تفریح هم سر جای خودش بود. “آموخته بودم که به ظواهر و مادیات چندان پابند نباشم، فقط به اندازه کافی”. من همه این خصلت ها را مدیون خانواده ام و مخصوصا مادر بزرگ و معلمان خوبم و استادان عزیزم بودم و این مسیر را همچنان ادامه میدهم.

من همیشه جمله معروف «معلمی، عشق است» و هنر را، برای کسانی که میخواهند وارد آموزش پرورش شوند را یادآوری میکنم. آرزوی خدمت به مردم را داشته و دارم و در حیطه کاری، کمک به ارتقای سطح زندگی دانش آموزانم و تشویق آنها به امر مطالعه است؛ دوست داشتم با فرهنگ، آداب و رسوم مردم کشورم و همچنین خارج از ایران آشنا شوم و این کار هم، تا حدودی برایم مقدور شد و انجام دادم؛ هرگز یادم نمیرود: روزی از مدرسه به من زنگ زدند که بروم مدرسه، نیم ساعتی نشسته بودم و چند تا از همکاران هم آمده بودند، مدیر مدرسه پاکتی به هر کدام از ما داد و گفت مبارکه، برگه ای کوچک و تایپ شده با مهر و امضاء رئیس اداره …، یک لحظه به خودم آمدم و زیر لب گفتم یعنی سی سال گذشت؟ زیبا ترین و بهترین آرزو ها را برای کودکان، نوجوانان و جوانان وطنم را در خیالم می پروراندم، ولی این کافی نبود.

༺༻به نظر شما، اگر بخواهیم حس مشترکی را برای تمام زنان، در تمام دوره ها و زمانها در نظر بگیریم، آن حس مشترک، چه چیزی میتواند باشد؟

من آرزویم حس عشق، مهرورزی و ایثار در کانون خانواده و پرورش فرزندانی شایسته، با ایمان و درستکار برای آینده ای درخشان، و فرزندانی متعهد و پایبند به خانواده و جامعه است.

༺༻ زنان جامعه ما چگونه می توانند در جامعه خود، موفق و بیشتر تاثیر گذار باشند؟

وقت خود را بیشتر، در جهت رشد و توسعه فردی، مطالعه و افزایش آگاهی استفاده کنند. زندگی نامه زنان موفق دنیا را مورد مطالعه قرار دهند.

هر زنی می بایست، از بانوان فرهیخته و با ایمان سرمشق بگیرد و سعی کند در محیط زندگی خود، اثرگذار و مثبت باشد و تلاشش بر این باشد که دختر، همسر، خواهر، مادر و دوست خوبی باشد. هرگز از آموختن دست نکشد و اینگونه، جامعه را به طرف تعالی سوق دهد. از آموختن هنر های مختلف صنایع دستی را که می توان از آن، حتی برای امرار و معاش استفاده کرد را نباید فراموش کرد.

༺༻ در حال حاضر کتابی در دستور کار دارید؟

یک مجموعه داستان از نویسندگان مختلف برای نوجوانان ترجمه کردم. یک کتاب برای کودکان ترجمه کردم و یک کتاب شعر که البته اولین کتاب شعر من است، آماده چاپ دارم.

༺༻ اگر نویسنده نمی شدید، دوست داشتید در چه زمینه یا حوزه هایی فعالیت داشته باشید؟

علاقمند بودم که در حوزه آموزش پرورش، جهانگردی، صنایع دستی یا ورزش فعالیت کنم.

༺༻برای جوانانی که به نویسندگی علاقمندند، چه توصیه هایی دارید؟

سعی کنند از حقایق زندگی، با دید خود در نوشته هایشان استفاده کنند و مطالعه بسیار زیادی داشته باشند؛ بسیار بنویسند و بازخوانی و ویرایش کنند تا در نهایت، اثری پاک و آراسته و تاثیر گذار ارائه دهند؛ برای رفع بیکاری ننویسند و بکوشند، که خدا میداند که بهترین استعداد های دنیا را ایرانیان دارند و من بعنوان یک معلم، به خود میبالم؛ هرچند که در سال های خدمتم، خودم هم، از آموختن بازنماندم و همیشه دنبال آموختن بودم. پانزده سال هم بعد از بازنشستگی، در غیر انتفاعی تدریس میکردم و هفته ای دو روز، رایگان مربی بهداشت بودم. کلاس های امدادگری – کمک های اولیه – رشته مرصع کاری – دوخت لباس های دخترانه و زنانه – طراحی لباس های زنانه و دخترانه – ساخت زیورآلات چوبی – نقاشی روی بوم – رنگرزی (و چاپ روی پارچه)- دوخت لباس های نمدی و انواع کارهای نمدی و… همه در آموزشگاه های فنی حرفه ای کرج، استان البرز را فراگرفتم، داشتن دوره مدیریت آموزشگاه فنی حرفه ای و…

برای آگاه شدن از اخبار دنیا سعی میکردم از رادیو و تلویزیون و روزنامه استفاده کنم و گاه مسافرتی پیش می آمد، میل به آموزش دادن و آموختن، جز بهترین دوران زندگیم بوده و هست. سوژه ای که به ذهنشان میرسد به نیکویی و در فرصت مناسب، پرورش و شاخ و برگ دهند و به راستی اثری در خود تحسین خلق کنند.

༺༻در انتها بفرمائید، چه آرزویی برای زنان کشورمان و دنیا دارید ؟

برای زنان در تمام دنیا و مخصوصا کشورمان، موفقیتی پیش بیاید که آنها از اینکه زن به دنیا آمدند، به خود ببالند.

در پایان، از همسر عزیزم که ۳۴ سال در کنارش صادقانه زندگی کردم، و همیشه دوست و همراه من بود و انسان بسیار درستکار و فرزانه ای بود، تشکر میکنم؛ روحش شاد و قرین رحمت باد.

༺༻ در انتهای این گفتگو، مجددا از شما تشکر می کنم و آرزوی سلامتی و موفقیت بیش از پیش برای شما دارم و امیدواریم همچون گذشته، آثار گرانبهایی را خلق کنید تا جامعه ما از هنر و تجارب شما در حوزه های مختلف نقاشی، نویسندگی و مترجمی و غیره، بهره مند شوند.

انتهای پیام

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

language »