تاریخ انتشار: ۱۴۰۲-۰۳-۳۱ - 10:50 ق.ظ
موضوع:‌ اجتماعی
شماره:‌ 61621

نشانه‌های عقل گرایی در “نهج‌البلاغه”

تمامی دستاوردهای بشری اعم از نظریاتی که در حوزه‌ی جامع علوم انسانی پدید آمده و یا اختراعات و اکتشافاتی که در دیگر عرصه‌های دانش و فناوری صورت بسته، همه و همه مبتنی بر قوه اندیشه‌ورزی و تعقلی است که در نهاد بشر نهاده شده است.

سیاست شرق _ براساس آموزه‌های نهج‌البلاغه، غایت‌شناسی، حق‌گرایی و پرهیز از باطل، دوستی با مردم، پرسش‌گری، اعتدال‌گرایی، تدبیر، تجربه‌اندوزی، نگاه درست به دنیا و برخی دیگر، از مهم‌ترین نشانه‌های عقل گرایی هستند.

«کرم سیاوشی»، دانشیار گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینای همدان، در مقاله‌ای با عنوان دعوت به تعقل در کلام امام علی (ع) در نهج‌البلاغه به نشانه‌های عقل‌گرایی در نهج‌البلاغه پرداخته است:

مقدمه

بدون تردید ترقی و تکامل بشر مرهون خردورزی و اندیشیدن اوست. تمامی دستاوردهای بشری اعم از نظریاتی که در حوزه‌ی جامع علوم انسانی پدید آمده و یا اختراعات و اکتشافاتی که در دیگر عرصه‌های دانش و فناوری صورت بسته، همه و همه مبتنی بر قوه اندیشه‌ورزی و تعقلی است که در نهاد بشر نهاده شده است. «البته قوه تعقل در انسان ذومراتب بوده و قابل اشتداد است و به تدریج قابلیت تکامل دارد؛ لذا بشر این امکان را دارد تا هر روز دریچه‌ی جدیدی از حقایق و اسرار را در پرتو آن پیش روی خود بگشاید» (لاهیجی، ۱۳۸۳: ۱۶۱). از این رو، در سخنان امام علی (ع) یکی از برجسته‌ترین رسالت پیامبران (ع) برانگیختن و بیدار نمودن گنجینه‌های پنهان عقل انسان معرفی شده است: «پس خداوند فرستادگانش را در میان مردم برانگیخت و پیامبرانش را پی‌درپی به‌سوی آن‌ها روانه نمود… تا گنجینه خرده‌ای آنان را به جنبش و شکوفایی درآورند» (خطبه ۱).

بر این اساس، می‌توان گفت: حیات انسانی، حیاتی فکری است و زندگی بشر جز با تفکر سامان نمی‌پذیرد و زندگی بشر هرچه بیشتر بر تفکر و اندیشه استوار باشد به همان اندازه از استحکام و مطلوبیت بیشتری برخوردار است.

ای برادر تو همان اندیشه‌ای مابقی خود استخوان و ریشه‌ای

گر گُلست اندیشه تو گلشنی ور بود خاری، تو هیمه گلخنی

(مولوی: ۱۳۷۳: ۱۹۰)

در متون دینی نکات ارزشمندی در ارتباط با جایگاه فرازمند عقل مطرح شده است؛ چنان‌که در حدیث مشهور «آفرینش عقل» بر جایگاه رفیع عقل به روشنی تأکید شده است (کلینی، ۱۴۰۷: ج ‏۱، ۲۶).

در همین معنا، پیامبر اسلام (ص) نیز می‌فرماید: «مَا خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ خَلْقاً أَکْرَمَ‏ عَلَیْهِ‏ مِنَ‏ الْعَقْلِ ‏» (راغب، ۱۴۱۲: ۵۷۸) و در روایتی دیگر، آن حضرت، مقام عقل را از عرش الهی هم برتر دانسته و عقل را نخستین آفریده خداوند معرفی کرده است (صدوق، ۱۴۱۳: ج ۴، ۳۶۹). در ارتباط با عقل‌گرایی و ارشاد به‌سوی تعقل و خردورزی مطالب جدّی و جذّابی در سده‌های اخیر از سوی محققان و مصلحان مسلمان مطرح گردیده و کتب و مقالات متعددی سامان‌یافته که مخاطبان و جستجوگران را به‌کار می‌آید؛ اما می‌توان با قاطعیت اذعان نمود که این موضوع بسیار مهم در نهج‌البلاغه- به‌عنوان گزینشی گران‌سنگ از کلام معصوم (ع) – به شایستگی مورد بررسی قرار نگرفته است.

امام علی (ع)؛ به‌عنوان شخصیتی برجسته و جهانی که فضائل و سیره‌ی وی افراد بسیاری را از باورمندان ادیان مختلف به‌سوی خود جلب نموده است، در رهنمودها و هدایت‌های خویش برای امت اسلام و پیروانش به تعقل نگاهی ویژه داشته؛ لذا سراسر نهج‌البلاغه و دیگر منابعی که مشتمل بر سخنان آن حضرت است، به تعقل و خردورزی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای نجات‌بخش بشر در عرصه‌های مختلف زندگی انسان عنایت قابل‌توجهی داشته است.

دعوت به تعقل در کلام امام علی (ع) در نهج‌البلاغه

نکته مهمی که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که اصولاً هم فهم و تبیین مسائل دنیوی و هم فهم آخرت توسط عقل انجام می‌گیرد؛ چنان‌که پیامبران رسالت خویش را با تکیه بر عقل بشر به انجام می‌رسانند. نهج‌البلاغه نیز که دربرگیرنده بخشی از آموزه‌های علوی است، به‌صورت چشم‌گیری افراد را به خردورزی و تعقل دعوت نموده است. همچنین در این کتاب به موانعی که انسان را از اندیشه صحیح بازمی‌دارد اشاره‌شده است که در ضمن بحث از آن‌ها سخن خواهد رفت.

قابل‌توجه آن‌که عقلانیت و خردورزی تنها یک فضیلت در کنار دیگر فضائل نیست؛ بلکه این فضیلت از یک ویژگی خاص برخوردار است و آن نقش محوری و مبنایی خردورزی در انتخابِ نوع منش‌ها، روش‌ها و کنش‌ها در طول زندگی فردی و جمعی است. چه، اگر انسان در انجام اعمال و افعال کوچک یا کلانِ زندگی از تعقل بهره‌مند باشد آن اعمال ارج و ارزش پیدا کرده و برتری می‌یابند برکات بسیاری در پی خواهند داشت؛ اما اگر این‌گونه نباشد، آن اعمال نه تنها بی‌ارزش‌اند بلکه خسارت‌هایی به دنبال خواهند داشت؛ چنان‌که در روایتی تنبه‌آموز از امام علی (ع) نقل شده که: جبرئیل حضرت آدم را به گزینش یک مورد از میان «عقل» و «حیا» و «دین» دعوت نمود. آدم (ع) عقل را برگزید سپس حیا و دین نیز خود را همراه با عقل معرفی نمودند (محمودی، ۱۳۷۶: ج ۷، ‏۱۸۶- ۱۸۷).

مفهوم بلند این سخن عرشی امام علی (ع) آن است که حتی تدین و آبروداری نیز در گروِ خردورزی است و این‌گونه نیست که فرد مسلمان بدون آراستگی به خردورزی بتواند از دین و ایمان صحیحی برخوردار باشد. بر این اساس، اینکه ما در زندگی چه مسؤولیت‌های بر دوش داریم و اگر به این مسؤولیت‌ها عمل نکنیم چه عواقبی پیش خواهد آمد. این‌که توفیق ما در زندگی وابسته به چه عواملی است و آن عوامل را چگونه باید شناسایی کنیم، موانع را چگونه بشناسیم و چگونه در رفع آن‌ها اقدام کنیم. چگونه از حوادث ناپسند گذشته به نفع رخدادهای آینده درس بگیریم و… همه و همه بستگی و وابستگی دقیق و عمیقی به خردورزی و اندیشیدن دارد؛ لذا امام علی (ع) می‌فرماید: «هیچ ثروتی سودمندتر از عقل نیست» (حکمت ۱۱۳). و می‌فرماید: «هیچ پشتوانه‌ای سودمندتر از «عقل» و هیچ دشمنی زیان‌بارتر از «جهل» نیست (کراجکی؛ ۱۴۱۰: ج ‏۱۱، ۱۰۰-۱۹۹).

از سوی دیگر، انسان موجودی انتخاب‌گر است و کمال و سعادت واقعی او نیز در گرو همین اختیار و انتخاب است. البته اختیار و انتخابِ صحیح بدون شناختِ درست و کافی ممکن نیست و عقل نیز یکی از مهم‌ترین منابع شناخت است. در حقیقت انسان تنها با بهره‌مندی از عقل است که می‌تواند راه صحیح را در بین راه‌های متعدد و متکثر، انتخاب نماید. خطر گمراهی زمانی دامنگیر انسان می‌شود که از عقل – این خضر مبارک پی- بهره نگیرد و در سلک نادانان و بی‌خردان قرار گیرد؛ چنان‌که حضرت علی (ع) می‌فرماید: «به خدا شکوه می‌برم از جماعتی که نادان می‌زیند و گمراه می‌میرند!» (خطبه ۱۷).

نیز امام (ع) در سخنی مخاطبان را به‌خاطر در پیش گرفتن روش‌های دوران جاهلیت و عدم تفقه در دین و عدم تعقل در امور الهی سرزنش می‌کند (خطبه ۱۶۶) که در حقیقت روح این سرزنش دعوت به تعقل در آن امور است.

و در موارد متعددی مخاطب خویش را که در امور دچار تردید شده دعوت به تعقل می‌کند. تعابیر امام (ع) در این رابطه چنین است: «اعْقِلْ ذَلِکَ» (خطبه ۱۵۳) «اعْقِلُوهَا عَلَی أَنْفُسِکُمْ» (خطبه ۱۲۱) «فَاعْقِلْ عَقْلَکَ» (نامه ۶۳) «… و قَد یَنبغی لک أن عَقلتَ و فَکرتَ…» (کاشف‌الغطاء، بی‌تا: ۱۷۲).

البته نوعی دیگر از دعوت امام علی (ع) به تفکر، به‌صورت غیرمستقیم است و آن به‌خاطر بیان آموزه‌های است که مبتنی بر خردورزی مطرح گردیده‌اند؛ یعنی فرازهای بسیاری در نهج‌البلاغه بر بنیان عقلی استوار گشته است. به‌عبارت دیگر امام علی (ع) همواره با زبان استدلال با مخاطبان خویش سخن گفته است. چه آن‌جا که درباره وحدانیت خداوند سخن می‌گوید (هاشمی‌خویی، همان: ج ۱۳/ ۲۲۴-۲۲۵؛ صادق موسوی، ۱۳۷۶: ۹۲)؛ چه آن‌جا که به بیان حقیقت دنیا – آن‌گونه که هست – می‌پردازد؛ چه آن‌جا که از مرگ سخن می‌گوید؛ چه آن‌جا که از نظام پاداش و جزا در جهان آخرت سخن می‌راند و چه آن‌جا که از هدف بعثت پیامبران سخن به میان می‌آورد.

نشانه‌های عقل‌گرایی در نهج‌البلاغه

۱- غایت‌شناسی

یکی از معیارهایی که در انتخاب راه صحیح، انسان را یاری می‌کند شناخت غایت و نتیجه اعمال است. غایت عمل هر انسانی جلب منفعت و دفع زیان است. عقل، انسان را در شناخت غایت اعمال یاری می‌دهد. امام علی (ع) در این خصوص می‌فرماید:

«پس آنکه با چشم دل بنگرد و با دیده درون کار کند، آغاز کارش آن است که بیاندیشد آیا عمل او به سود اوست یا به زیان او؟ اگر به سود اوست ادامه دهد و اگر زیان‌بار است توقف کند؛ زیرا عمل‌کننده بدون آگاهی همچون رونده‌ای است که به بیراهه می‌رود پس هر چه در رفتن شتاب کند از هدفش دورتر می‌ماند و عمل کنده از روی آگاهی چون رونده بر راه راست است. پس بیننده باید به درستی بنگرد آیا رونده راه مستقیم است یا واپس‌گرا؟ (خطبه ۱۵۴).

البته سود و زیان در هر دو عرصه دنیایی و اُخروی موردنظر است. بنابراین فرد و جامعه دینی مطابق این آموزه می‌بایست از هرآن‌چه موجب زیان برای فرد و جامعه اسلامی و دینی می‌شود پرهیز کند.

۲- حق‌گرایی و پرهیز از باطل

حق و باطل و گرایش به‌سوی هریک از این دو، معیار درست و دقیق دیگری برای شناخت خردورزی است؛ چه کشش به‌سوی باطل و پیوستن به باطل گرایان نمی‌تواند بیانگر وجود روحیه خردورزی و مدد گرفتن از خرد در زندگی فرد باشد. لذا امام علی (ع) درباره این ملاک و معیار می‌فرماید: «عاقل کسی است که جانب باطل را نمی‌گیرد؛ بلکه به طرد و ردّ باطل می‌پردازد» (شهید اول، ۱۳۷۹: ۱۹).

به‌عنوان یک مثال از نقش عقل در حق پذیری و پرهیز از باطل، امام علی (ع) آن‌گاه که از مقام و منزلت اهل‌بیت پیامبر (ص) سخن می‌گوید و مکانت رفیع آن‌ها را یادآور می‌شود با تعبیر «وَ لْیُحْضِرْ عَقْلَهُ» (خطبه ۱۵۴) از نخبگان، بزرگان و دیگر افراد اثرگذار در میان قبایل و اقوام می‌خواهد تا عقل خویش را حاضر کرده و در پرتو حضور عقلانیت خویش آن را گواه بر وجود این فضائل و مناقب برای اهل‌بیت پیامبر (ص) قرار دهند (خویی، بی‌تا: ۱۸۷؛ هاشمی‌خویی، ۱۴۰۰: ج ۹، ۲۴۱) تا مبادا از بیان حقیقت تن زنند. به علاوه طلایه‏دار باید عقل خود را به‌کار بیندازد، چراکه تشخیص غلط این‌گونه افراد، همه حرف شنوان و زیردستان آن‌ها را به هلاکت می‌اندازد (جعفری، ۱۳۷۶: ج ۲۵، ۲۳۵ با تصرف).بنابراین تعبیر: (و لیُحضر عقلَه) به معنای این است که عقل را در تمییز حق از باطل به‌کار بندد و در این رابطه بر مبنای عواطف و تقلید ره نسپرد (حسینی شیرازی، بی‌تا: ج ۲، ۳۹۱).

البته هرچند امام (ع) در این عبارت در ارتباط با مصداقی مشخص افراد را به حاضر نمودن عقل خویش و گواه گرفتن آن بر یک حقیقت معین دعوت نموده است؛ لکن پیام و درس فراگیری که از کلام امام دریافت می‌شود این است که در همه امور زندگی از تعاملات بین دو فرد- مثلاً مرد و زن در یک خانواده- گرفته تا مجادلات ملی و بین‌المللی، در صورتی که عقل حضور یابد گواه بر حقانیت صاحب حق خواهد بود و در صورتی‌که غایب باشد یا غایب نگه داشته شود باطل جولان خواهد داد.

۳- دوستی با مردم

سخن گرانمایه امام (ع) در این رابطه بسیار قابل تأمل و تدبر است. وی دوستی با مردم را نشانه خردمندی می‌داند و می‌فرماید: «دوستی (با مردم) نیمی از خردورزی است» ‏ (حکمت ۱۳۸).

مبنای این سخن بلند امام (ع) نیز در آن است که دشمنی و دشمن‌تراشی موجب آسیب‌های گوناگونی برای فرد و جامعه می‌شود و گاه خسارت‌های جبران‌ناپذیری را بر هر دو تحمیل می‌کند؛ چنان‌که هر یک از ما در موارد گوناگون شاهد زیان‌های ناشی از این امر در عرصه‌های مختلف بوده‌ایم! بنابراین حکم عقل آن است که تا بیشترین حد ممکن تلاش شود به جای دشمنی و درگیری به دوستی و ارتباط و برقراری پیوند بپردازیم.

برخی مقصود از خرد را در این سخن امام (ع)، عقل عملی یا عقل معاش دانسته و گفته‌اند: کلمه عقل، در اینجا به‌صورت مجاز در مورد تصرّفات عقل اطلاق شده است از باب اطلاق نام سبب بر مسبّب و ازجمله تصرّفات عقل در تدبیر امور، محبّت به دیگر مردم است؛ و چون انسان در رفع نیاز زندگی محتاج به دیگران است و رفتارش با مردم در این جهت یا به‌گونه‌ای دوستانه و معاشرت نیکو و خوش برخوردی و گذشت و تشویق است و یا به گونه قهر و غلبه و ترس است که ناگزیر دوستی و محبّت و آن‌چه لازمه دوستی است، نیمی از خرد، یعنی نیمی از تصرفات عقل در تدبیر امور زندگی او است (ابن‌میثم، ۱۳۷۶: ج ۵/ ۵۴۰؛ ابن‌میثم، ۱۳۶۶: ۶۱۳) در هر صورت این دوستی نه تنها موجب فراهم آمدن برخی آسودگی و آسایش‌ها در زندگی مادی و معاش انسان می‌گردد که بر طبق آموزه‌های دینی موجب کسب ثواب و رضوان خداوند در معاد و زندگی اخروی نیز می‌گردد (مغنیه، ۱۳۵۸: ج ۴، ۳۰۸).

پیامبر اکرم (ص) نیز در سفارشی در همین راستا فرموده: «سر خردورزی، پس از ایمان به خداوند، دوستی نسبت به مردم است» (مجلسی، ۱۴۰۳: ج ۱، ۱۳۱) و بر همین اساس است که در آیات متعددی از قرآن (مانند بقره: ۲۰۸؛ نساء: ۹۴ و أنفال: ۶۱) نیز دعوت به صلح و آشتی شده است.

البته سخنان بلند دیگری از امام علی (ع) در ارتباط با ارزش دوستی و محبت نسبت به مردم در نهج‌البلاغه و دیگر منابع روایی موجود است که طرح آن مجال دیگری می‌طلبد. [۱]

۴- پرسش‌گری

پرسش‌گری یکی از ویژگی‌های انسان‌های خردمند و متفکر است. هرجا از تفکر و اندیشه سخن به میان می‌آید به‌صورت طبیعی، پرسش و پرسش گری نیز به میان خواهد آمد. اندیشه و پرسش، دو روی یک سکه‌اند. انسان متفکر در مورد افکار خود و دیگران پیوسته پرس‌وجو می‌کند. چنان‌که طرح سوال باعث می‌شود که انسان هم به‌درستی به دیدگاه خود و دیگران وقوف پیدا کند و جوانب گوناگون آن را شناسایی نماید و هم عیب و اشکال دیدگاه‌ها را بفهمد و به رفع آن اقدام کند. از این‌روست که امام علی (ع) فرموده است: «پرسیدن وسیله‌ای برای پوشاندن عیب‌هاست» (حکمت ۶).

معنای این سخن آن نیست که عقل را تنها منشأ اعتماد برای تنظیم امور فردی و اجتماعی انسان بدانیم که انسان باوجودآن نیاز به منبع معرفتی دیگری مانند وحی نداشته باشد؛ چه عقل هرچند می‌تواند منشأ شناخت در بسیاری از امور باشد ولی قلمرو کارایی معینی دارد و در مقابل آن، وحی شعاع گسترده‌تری داشته و بسیاری از مسائلی را که عقل از فهم آن عاجز است، تبیین می‌کند.

۵- اعتدال‌گرایی

امام علی (ع) در سخنان حکیمانه خود در مواضع متعددی بر میانه‌روی و اعتدال تأکید نموده و در مقابل مسلمانان و مخاطبان را از افراط و تفریط پرهیز داده است. البته آن‌چه اعتدال را برای انسان به ارمغان می‌آورد عقل و درایت است و آن‌چه انسان را از مسیر اعتدال دور می‌سازد و او را به سمت افراط و تفریط می‌کشاند، جهل و نادانی است؛ لذا می‌فرماید: «نادان را نمی‌بینی مگر اینکه یا در حالت تندروی است و یا در حالت کندروی!» (حکمت ۷۰)

نیز آن حضرت (ع)، مردان الهی را به دارا بودن صفت تعادل وصف می‌کند و می‌فرماید:

«… آنان، هرکس را که راه میانه را در پیش گیرد، می‌ستایند و به رستگاری بشارتش می‌دهند و آن کس را که به جانب راست و چپ می‌رود، سرزنش می‌کنند و او را نسبت به هلاکتش بیم می‌دهند و بدین‌سان چراغ‌هایی نورانی در دل ظلمت‌هایند و راهنمایانی برای خروج از شبهات بشمارند…» (خطبه ۲۲۲).

بدین‌سان اعتدال که روش کاربست آموزه‌های دینی و شیوه زندگی در دنیا است در پرتو آموزه تعقل به چنگ می‌آید و افراط و جمود و استبداد و تعصب و خودشیفتگی بلای جان فرد و جامعه بی‌خرد یا خالی از عقل و علم خواهد شد و آسیب‌های جبران‌ناپذیری را در پی خواهد داشت.

۶- تدبیر

به نظر می‌رسد که مقصود از تدبیر، تنظیم و مدیریت امر یا رخداد و هر چیزی است که در پیش روی است و نیازمند به برخورد و مواجهه درست و دوراندیشانه دارد تا سرانجام آن به نیکی و خوشی و سودمندی یا دوری هرچه بیشتر از ضرر انجامد (طریحی، ۱۳۷۵: ج ۳، ۲۹۹؛ مصطفوی، ۱۴۳۰: ج ۳، ۱۷۵-۱۷۶) روشن است که تدبیری که موجب دست‌یابی به چنین فرجام خوش یا کم ضرری می‌شود بی‌نیاز از خردورزی نیست؛ لذا امام علی مخاطبان خویش را آگاه می‌سازد که: «لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ» (حکمت ۱۱۳) مهندسی و مدیریت شایسته امور همان خردورزی است چرا که چنین امری جز در پرتو عقل صورت نمی‌گیرد.

برخی مفهوم سخن امام (ع) را بدین گونه مطرح نموده‌اند: «مقصود امام (ع) از این‌که هیچ عقلی چون تدبیر نیست، تصرّف عقل عملی است بنابراین نام عقل را به‌طور مجاز بر آن اطلاق کرده است؛ چه بدیهی است که تمام تصرّفات عقل، تدبیر و به‌دست آوردن نظریات مصلحت‏دار، در همه کارهاست و چون مقصود از عقل ناگزیر همان تدبیر است» (ابن‏میثم، همان: ج ۵، ۵۰۷- ۵۰۸) برخی نیز تدبیر را بالاترین نوع تعقل دانسته‌اند: «تردی نیست که تدبیر برترین نوع خردورزی است؛ زیرا تمام زندگی با تدبیر سامان می‌یابد» (قمی، ۱۳۷۵: ۱۸۸).

۷- تجربه‌اندوزی

یکی از نشانه‌های رشد و شکوفایی عقل در انسان این است که از تجربه‌های خود و دیگران به بهترین وجه استفاده نماید و در حقیقت پلی از گذشته به آینده بزند و این همان حقیقتی است که امام علی (ع) بدان اشاره نموده است: «والعقلُ حِفظُ التَّجارُبِ» (نامه ۳۱). چه، مطالعه زندگی گذشتگان، درس‌های آموزنده‌ای دارد که می‌تواند راهگشای بسیاری از مسائل و مشکلات باشد.

لذا امام در سخنی دیگر شقی و تیره‌بخت را کسی معرفی می‌کند که از سود عقل و تجربه‏ای که به او داده شده است، محروم بوده باشد (نامه ۷۸). البته همان‌گونه که علامه جعفری می‌گوید: «اصل ضرورت و ارزش تجربه فقط در فراگیری و سازندگی حیات مادّی و معنوی انسان باید استخدام شود، نه در پدیده‌های ضدّ حیات و عوامل پوچ‌کننده آن» (جعفری، ۱۳۷۶: ج ۱۷، ۱۳۵) [۲].

۸- نگاه درست به دنیا

هرچند در عبارات زاهدان و گوشه‌نشینان و افراد منزوی از زندگی، دنیا پیوسته مذموم معرفی‌شده است و گاه در آیات و روایات نیز ذمّ و سرزنش‌هایی نسبت به آن صورت گرفته است؛ لکن پیداست که همه این نکوهش‌ها مربوط به جهت‌گیری نادرست افراد در دنیاست و ارتباطی با اصل وجود این دنیا ندارد؛ بلکه حتی ربطی با اصل فرصت و مهلتی که هرکس برای زندگی در این دنیا دارد نیز ندارد. چه، این فرصت هدیه‌ای از جانب خداوند مهربان است تا انسان در پرتو بهره‌مندی درست از آن وارد مرحله اصلی زندگی خویش- که در جوار حضرت حق‌تعالی خواهد بود- بشود.

لذا ما علاوه بر اینکه در این دنیا مجبور به زندگی هستیم، بر اساس آموزه‌های دینی در همین دنیا نیز می‌بایست بستر خوشبختی اُخروی را برای خویش بگسترانیم. روایاتی از قبیل: «الدنیا مَزرَعَةُ الآخرة» (ابن‌ابی‌جمهور، ۱۴۰۵: ج ۱،‏ ۲۶۷) و «مَن لا معاشَ له، لا مَعادَ له» [۳] به‌صورت بسیارگویی بر این اندیشه دلالت دارند.

این اساس امام علی (ع) ضرورت شناخت درست دنیا و جهت‌گیری آن و جهت استفاده از آن را بارها در بیانات خویش در نهج‌البلاغه به مخاطبان یادآور گردیده است؛ چراکه هرگونه مواجهه نادرست و شناخت نارسا از این دنیا عواقب هراسناک غیرقابل جبرانی را برای صاحب آن، پیش خواهد آورد. نکته مهم این است که امام (ع) در یکی از بیانات خویش درباره نگاه درست نسبت به دنیا، آن را در چشم خردمندان همچون سایه معرفی می‌کند؛ چه امام در این بیان بر ناپایداری و موقتی بودن دنیا تأکید داشته لذا برای تأکید بر این جنبه از دنیا، آن را به سایه که امری زود گذار و رفتنی است تشبیه نموده و از این جهت درک درست از آن را نیز از آنِ عاقلان دانسته است که باز بیانگر نقش مهم عقل در دستیابی به شناخت درست در امور و نجات انسان از مهلکه‌های پیش رو است:

«‌هان! آگاه باشید که دنیا خانه‌ای است که کسی از آن به سلامت عبور نمی‌کند مگر این‌که ابزار این سلامتی را در خود دنیا [با انجام اعمال صالح] کسب کند؛ و البته انسان در دنیا با چیزهایی که از آنِ دنیاست و برای آزمایش و ابتلاء به مردم داده شده نجات نمی‌یابد؛ زیرا انسان هرچه از دنیا بگیرد از آن دنیا خواهد بود و (موقع مرگ) آن‌ها را به دنیا باز پس خواهد داد و البته به‌خاطر آن‌ها (در آخرت) موردمحاسبه قرار خواهد گرفت؛ اما آن‌چه انسان از دنیا برای جهانی دیگر برگرفته، در آخرت نیز از آن بهره‌مند و سرشار خواهد بود. دنیا در چشم خردمندان بسان سایه در حال برگشت است؛ چراکه درحالی‌که آن را در حال گسترش می‌یابند، می‌بینند که در حال جمع شدن است و وقتی‌که آن را رو به افزایش می‌نگرند، می‌بینند که در حال کاهش یافتن است» (خطبه ۶۳؛ صادق، ۱۳۷۶: ۲۳۹).

و باز بر اساس کلام مشابهی از امام (ع)، خردمندان کسانی هستند که نسبت به دنیا دارای نگاه درست و کاملی هستند: «دنیا در نزد صاحبان خرد بسان سایه است، همین‌که دراز کشیده می‌شود، به هم کشیده می‌شود! و همین‌که زیاد می‌شود رو به کاستی می‌نهد…» (تمیمی‌آمدی ،۱۴۱۰: ۲۵۲؛ لیثی، ۱۳۷۶: ۱۴۱).

به‌راستی‌که از (آفات) این دنیا جز با زُهد و کناره‏گیری نتوان رهید… و این جهان در نزد خردمندان همچون سایه‌ای است که به محض این‌که می‌رود تا دامان بگستراند، دامن برمی‌چیند و به مجرّد اینکه می‌رود تا افزایش یابد، کاستی می‌گیرد.

۹- تشخیص راه رشد و مسیر پیشرفت

از نگاه امام علی (ع) راه رشد و مسیر تعالی در پرتو مدد گرفتن از عقل در پیش دید انسان نهاده می‌شود، لذا می‌فرماید: «در سودمندی عقل همین بس که راه‌های گمراهی را از راه‌های رشد و رستگاری بازمی‌شناسد» (حکمت ۴۰۷ و حکمت ۴۲۱).

چنان‌که دلیل عنایت و اعطای عقل را از سوی خداوند به بشر، همین دستگیری و یاری‌گری و مددرسانی آن می‌داند: «خداوند عقل را به کسی امانت نداده مگر برای این‌که روزی سبب نجات او گردد» (حکمت ۴۰۷). زیرا «عقل یا موجب نجات معنوی انسان می‌گردد که این همان فلاح و نجات حقیقی است و یا انسان را از مهلکه‌ها و آفات دنیا نجات می‌دهد» (قمی، ۱۳۷۵: ۲۴۲)؛ و از همین رو است که عقل بزرگ‌ترین نعمت در وجود انسان است که اگر به درستی و در محل و زمان مناسب به‌کار گرفته شود موجب نجات انسان از گرداب‌ها و بحران‌ها می‌شود و انسان را از شداید و محنت‌های دنیا و آخرت رهایی می‌بخشد» (موسوی، ۱۳۷۶: ج ۵، ۵۰۳).

لذا این امام همام برای تشویق به خردورزی و تمسک به تعقل، سلامت و ارزشمندی دریافت عقلانی را حتی بالاتر و والاتر از مشاهده محسوسات با چشم سر می‌داند: «هرگز اندیشیدن بسان دیدن با چشم سر نیست؛ چه، ای بسا که چشم‌ها به صاحب خویش دروغ می‌گویند! این درحالی است که اگر از عقل استمداد گرفته شود صاحب خود را به درستی راه می‌برد» (حکمت ۲۸۷).

۱۰- عبادت برتر در گرو خردورزی

ناگفته پیداست که در نزد مؤمنان، عبادت و بندگی در برابر خالق بی‌همتا فضیلتی بزرگ به‌شمار می‌رود؛ همچنان که از وظایف اصلی مخلوقات نیز به شمار می‌رود. لکن همین امر ذاتاً ارزشمند می‌تواند از مراتب و کیفیت‌های متفاوتی برخوردار باشد از روح و قالب خشک گرفته تا عروج ملکوتی. جالب آن است که امام علی (ع) عبادت افراد عاقل و خردورز را بالاترین مرتبه عبادت برمی‌شمرد که دیگر عابدان هرگز توان دستیابی به آن درجه و مقام را ندارند و این نیست مگر به خاطر ارج و اهمیتی که تعقل حتی در امر عبادات از خود برجای می‌گذارد: «عاقل واجبات الهی را به جا نیاورده مگر این‌که آن‌ها را همراه با تعقل انجام داده باشد و فضیلت عبادت هیچ عابدی هرگز به فضیلت و مرتبتی که شخص عاقل بدان دست‌یافته نمی‌رسد» (محمودی، ۱۳۷۶: ج ۷، ۱۸۳).

همچنان که نقل است که پیامبر (ص) به امام علی (ع) سفارش می‌کند که: «هرگاه مردم با انواع عبادات و اعمال صالحه درصدد تقرب به خداوند شدند تو با عقلت به خداوند نزدیک شو» (ملاصدرا، ۱۳۸۳: ج ۱، ۲۴۱ و ج ۲، ۴۱۸).

۱۱- پرهیز از بدزبانی و زیاده‌گویی در پرتو مدیریت عقل بر زبان

‏امام علی (ع) تعقل و تکمیل عقل را عامل در امان ماندن از آفات‌گونه‌گون زبان می‌شمارد؛ لذا بنا بر سخنان امام در نهج‌البلاغه در صورتی که مدیریت و مهار زبان و زمام کلام در اختیار قوه عاقله انسان قرار گیرد علاوه بر فواید بسیاری که نصیب افراد و اجتماعات می‌کند صاحب خویش را از ابتلائات و آفات آن پرهیز می‌دهد: «هرگاه عقل یک انسان به نهایت مراتب آن برسد، سخن گفتن او به کاستی می‌گراید» (حکمت ۷۱). «زبان شخص عاقل در پسِ پرده قوه فهم او قرار دارد؛ اما قوه فهم فرد احمق در پس پرده زبان وی» ‏ (حکمت ۴۰).

مقصود این کلام گهربار این است که: عاقل بدون اندیشه سخنی بر زبان نمی‌آورد لکن نادان بدون اندیشه ژاژخایی می‌کند.

دیگر رهنمودهای امام (ع) دراین‌باره چنین است: «کلام و سخن هر انسان بیانگر میزان عقل اوست و نوشته هر فرد رساترین نشانه برای شناخت اوست (حکمت ۳۰۱).

«زبان بسان جانور گزنده است که اگر جلوش بازگذاشته شود نیش می‌زند» (حکمت ۶۰).

«برحذر باش از این‌که درباره چیزی که نسبت به آن آگاهی نداری یا حقیقت آن را نمی‌دانی، سخن بگویی! چه، سخن انسان بیانگر میزان عقل اوست» ‏ (حائری، ۱۳۶۸: ۳۱۸).

«هرکس زبان خویش را از بیهوده گویی باز دارد دیدگاهش موجب استواری اندیشه‌ها می‌شود و هرکس که بسیارگویی را کنار نهد مردان استوار نگر به عاقل بودن وی گواهی دهند» (صادق، ۱۳۷۶: ۱۶۰).

۱۲- توشه برداری برای قیامت در پرتو موعظه تعقل

معرفت نسبت به حیات اُخروی و رستاخیز اعظم از جمله معارف بسیار مهم بشری است که پس از مسأله معرفت به وحدانیت الهی جایگاه دوم را در بر دارد. در اهمیت آن همین بس که خداوند در قرآن آن زندگی بازپسین را حیات راستین نامیده است (عنکبوت، آیه ۶۴). بر این اساس از جمله مباحثی که می‌تواند موضوع تعقل بشری قرار گیرد همین امر بسیار مهم است؛ چنان‌که مناسب است این مسأله در رأس دغدغه‌های اندیشه‌ای انسان قرار گیرد. امام علی (ع) تعقل در امر آن جهان را برای مهیا شدن و ورود عزت‌مندانه در آن حیات بسنده معرفی می‌کند که این نیز بیانگر نقش بسیار اثرگذار عقل است که بهره‌مندی از آن برای تصمیم‌گیری درست و ایمنی‌بخش در مورد امری که بسیار دلهره‌آور و هراسناک است کفایت می‌کند:

«پیش از فرود آمدن آن زندگی دیگر، برایش مهیا شوید و پیش از فرارسیدنش توشه لازم را [برای مواجهه عزت‌مندانه با آن] فراهم سازید؛ چرا که پایان مسیر این زندگی دنیایی، به قیامت ختم می‌شود و هرکس در این امر تعقل کند همان تعقل پندآموزی کفایت‌کننده [و وادارنده به عمل] برای او خواهد بود» (خطبه ۱۹۰).

۱۳- عقل عامل زجر و نهی از ارتکاب بدی‌ها

«نهی از منکر» یکی از تعالیم مهم دینی است که ایمنی‌دهنده و سلامت بخش جامعه بشری است. نقش سودمند و پالوده کننده آن برای بسیاری روشن است. امام علی (ع) در کلامی نیروی تعقل را در انسان نهی‌کننده از خواهش‌های نابه‌جای دل معرفی می‌کند که این نیز خود ارزشی دیگر برای عقل به شمار می‌آید: «دل را خواهش‌هایی است که عقل انسان را از پی‌جویی خواهش‌های نادرست و زیان‌آور دلش بازمی‌دارد» (صادق، ۱۳۷۶: ۱۶۰. میرجهانی، ۱۳۴۶: ج ۱، ۱۷۶).

نتیجه‌گیری

۱- در سخنان امام علی (ع) در نهج‌البلاغه به صورت مکرر دعوت به تعقل مطرح شده است.

۲- بر مبنای آموزه‌های نهج‌البلاغه هیچ تضاد و دوگانگی میان تعهد نسبت به برنامه‌های دینی با خردورزی در امور مختلف زندگی وجود ندارد.

۳- مباحث مطروحه از سوی امام علی (ع) علاوه بر تطابق با آموزه‌های قرآنی، بر قواعد و ضوابط عقلی نیز منطبق است.

۴- بر اساس آموزه‌های علوی در نهج‌البلاغه، «غایت‌شناسی، حق‌گرایی و پرهیز از باطل، دوستی با مردم، پرسش‌گری، اعتدال‌گرایی، تدبیر، تجربه‌اندوزی، نگاه درست به دنیا، تشخیص راه رشد و مسیر پیشرفت، کسب عبادت برتر، پرهیز از بدزبانی و زیاده‌گویی، توشه‌برداری برای قیامت و اجتناب از ارتکاب بدی‌ها و… از مهم‌ترین نشانه‌های عقل‌گرایی به‌شمار می‌رود.

منبع:فصلنامه پژوهشنامه نهج البلاغه(شماره۱۲)

انتهای پیام

language »