... امروز: سه شنبه - ۰۴ اردیبهشت - ۱۴۰۳
اجتماعی ۱۷ مهر ۱۴۰۱ - 11:02 ق.ظ زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه
کپی شد!
0

نقش و اثر قوه عاقله و قوه عامله

در واقع، با رشد عقلانیت و خردمندی و افزایش آگاهی به اوضاع بهتر و آرامش اصیل‌تر نزدیک می‌شویم و قوای اجرایی خود را به سمت و سوی امتیازات انسانی و انسانیت و مدنیت سوق می‌دهیم. آرمان عقل با آثار جهل هرگز یکسان نیست. عقل و خرد قوه فهم و فهمیدن است و فهمیدن نمایانگر شان و منزلت انسان می‌باشد.

سیاست شرق _ محمدعلی نویدی؛

در رابطه با جایگاه و نقش و اثر قوه عاقله و نیروی عقل و خرد در امور زندگی انسانی و اجتماعی، از یک سو، و قوه عامله و کارکن و اجرایی از سوی دیگر، چند پرسش بنیادین مطرح است: چرا و چگونه یک انسان و جامعه منفعل و منزوی می شود؟ علت بی تفاوتی و بی حالی آحاد یک جامعه چه می تواند باشد؟ اساساً، انفعال اجتماعی از کجا نشات می‌گیرد؟ نسبت عقل کاوی و خردورزی با فعالیت و انفعال چیست؟

با یک مثال و مصداق واقعی و عینی این بحث و گفتگو را پیش می‌برم: یک پروژه ساختمان سازی و کار بنایی را درنظر بگیرید، کارگران که زحمت اصلی و طاقت‌فرسای ساخت و ساز و حمل و نقل مصالح و تجهیزات و آجر و سنگ و سیمان و گچ و خاک و آهن و میلگرد و غیره به عهده آنهاست، درصورت فقدان معمار و بنا و مهندس، چه کار منطقی و مهندسی و موثر می‌توانند در پیشرفت ساختمان‌سازی انجام دهند؟ آیا کارگران از سر خود قدرت و توان ساختن و کارکردن را دارند؟ یا لاجرم منتظر مهندس، معمار و بنا می‌مانند؟ تا بر اساس نقشه و طرح ساختمان، کار را شروع کنند و پیش ببرند؟ بگذارید صریح‌تر بگویم: آیا کارگران و عوامل اجرایی صرف بدون عامل عاقل و اندیشه‌ورز، عمله‌های محض نیستند؟ به سخن دیگر، آیا کارگران، بدون توان طراحی و نقشه خوانی، در وضعیت تعلیق و تعطیل امور و کارها باقی نمی‌مانند؟ این مثال برای درنگ و تامل طرح شد تا مصداقی باشد برای فهم فرق عقل و اندیشه از یک طرف و اجرا و عمل صرف از جانب دیگر.

قوه عقل در اصل و اصالت خود یک استعداد و ظرفیت طبیعی و غریزی بنی نوع بشر است. این قویت در زبان فارسی «خرد‌» گفته می‌شود و معنی آن، امر فعال در مقابل امر منفعل است. عقل ریشه فعالیت و اثرگذاری و روشنایی و دهش و بخشش و نیکی است در برابر انفعال و بی اثری و تاریکی و پذیرش صرف. ریشه انفعال و بی‌اثری از همینجا نشات می‌گیرد. وقتی عقل رشد نکند و بالنده نشود و شکوفایی نیابد، سایه و ثمر نمی‌دهد و اثرگذاری صورت نمی‌گیرد. وقتی شخصی و چیزی فقط پذیرنده و منفعل باشد و انتظار گرفتن و راحتی و عافیت طلبی در او خاصیت و اثر اصلی باشد، آن شخص، شخص منفعل و منزوی می‌شود. عقل و خرد، دهنده و بخشنده هستند. آگاهی و دانش و نور می دهند و نیکی و خیر و خوبی می‌بخشند.

یک مثال دیگر بزنم: فرق آدم خفته و خوابیده با آدم بیدار و هوشیار چیست؟ آدم خوابناک، منفعل است و با آدم مرده فرقی ندارد. زیرا بی اثر و بی خاصیت است و آدم بیدار آگاه و هوشمند است، هم او می داند و می فهمد فرق انفعال و فعالیت چیست، فرق اثر و ابتر یعنی چه؟

افراد انسانی و جوامع چگونه منفعل می‌شوند و روی به زوال و اضمحلال می گذارند؟ ریشه انفعال و انزوا در فقدان عقلانیت و اندیشه ورزی است. صغارت و کودک مآبی ریشه در عدم رشد عقلانی و علمی دارد؛ عقل و آگاهی دشمن جهل و نادانی و حماقت است که با خرافات و احساسات و افسانه‌ها و اسطوره‌های بی پایه و اساس قرین و همراه هستند. اغلب ترس‌ها و عدم شجاعت‌ها و فعالیت‌ها، ریشه در عدم آگاهی و تاریکی اندیشی و ظلمات فکری دارند. آدم خوابیده و خواب آلود، از جهان واقعیت و حقیقت و امور اثرمند فاصله‌ها دارد. اثرهای واقعی معطوف به امور عینی و جزئی و هستومند، هستند و قابل تحویل و تقلیل به امور فاقد اثر نیستند.

عقل و خرد سرچشمه و منشا اثر هست، یعنی عقل، هست و اثر اول است. ارزش و اهمیت قوه عاقله از همینجا معلوم و مبرهن می گردد. عقل و خرد «‌Intellect-‌intelligence‌» چون منشا استقلال و سازندگی و آبادانی است، از ارزش و اهمیت برتر و شایسته تر برخوردار است. در مقابل امر وابسته و محتاج. امر وابسته و محتاج، امر منفعل و منزوی و گاهی منفور است. احساسات، عشق دون پایه، قوای نفسانی، مثل، خشم و خشونت، غضب و قهر، شهوت و امیال، امور و قوای پذیرنده و وابستگی آور و بدون عقل و خردورزی، در حاق و حقیقت خود بی‌اثرند. (دقت لازم است.) بدین ترتیب، آدم‌های احساسی، عشقی، شهوی، شهودی صرف، خشمی و عصبی، آدم‌های منفعل و منزوی هستند و خاصیت زندگی سازی و آبادانی ندارند. این استدلال و برهان به هر میزان و به هر اندازه که بسمت امور مادی و جسمانیت صرف و مادیت محض پیش می رود، بر انفعالیت و انزواییت صاحب خود می‌افزاید. یعنی، سوداگران، معامله پیشه گان، داد و ستد ورزان، سود پرستان، فرصت طلبان، عقل سوزان و علم معاندان، به سطح و مرتبه جهل و حماقت و انفعال نزدیک تر از بقیه هستند و عمله واقعی انفعال همین جماعت ضد عقل و دشمن خرد و علم می باشد. حساب مشاغل اصیل بازرگانی و بازار و تجارت و نظایر آن را با جماعت فرصت طلب جدا کنید. جان سخن این است که برای بقا و دوام و توسعه و تکامل و بزرگی یک ملت و جامعه، رشد و بالندگی قوه عقل و اندیشه ورزی، بنیان و شالوده بی‌بدیل است. قوای عمله، فقط بشرط رشد و بالندگی قوای عاقله مفید و اثربخش هستند. یادمان باشد، عقل هست و اثر اول است.

در واقع، با رشد عقلانیت و خردمندی و افزایش آگاهی به اوضاع بهتر و آرامش اصیل‌تر نزدیک می‌شویم و قوای اجرایی خود را به سمت و سوی امتیازات انسانی و انسانیت و مدنیت سوق می‌دهیم. آرمان عقل با آثار جهل هرگز یکسان نیست. عقل و خرد قوه فهم و فهمیدن است و فهمیدن نمایانگر شان و منزلت انسان می‌باشد. کانون‌های تفکر و مراکز اندیشه ورزی، می توانند به رشد قوای عاقله یاری برسانند و آرمان‌‌های عقل و خرد را برجسته کنند و امور اجرایی و قوای عملی را به جانب عقل و اندیشه سوق دارند. در واقع، کانون های تفکر، یک راه هستند، راه تصحیح و تسهیل و تسریع در اندیشه ورزی.

منبع: روزنامه ابتکار

انتهای پیام

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

language »