این همان قانون تحول در اجتهاد است که به خاطر زمان و مکان که در موضوع اثر گذاشته و آن را متحول ساخته حکم اول در قدیم با موضوعی تحقق یافته که در زمان کنونی، آن موضوع با ویژگی خاص خود، تغییر یافته و طبعاً حکم جدیدی را می طلبد.
سیاست شرق _ احمد محسنی گرکانی، در مقاله ای که در کنگره بررسی مبانی فقهی امام خمینی(ره)، «نقش زمان و مکان در اجتهاد» عرضه شد، به بررسی جایگاه «زمان و مکان» در اجتهاد و فقه شیعی پرداخت؛ که بیانگر و تاکید امام خمینی(ره) بر فقه پویا بوده است، که در آن، دو عنصر «زمان و مکان»، از اهمیت جدی، برخوردارند.
در قسمتی از این تحقیق، که در پورتال اندیشه های امام خمینی(ره)، منتشر شده است، آمده است:
اسلام دارای یک سری اصول جاودانه (ثابت) و یک سری اصول غیر جاودانه (متغیر) است.
اصول جاودانه اسلام؛ همان گونه که اصل مهم اعتقادی خاتمیت پیامبر اکرم (ص) جای تردید نیست، اصل جاودانگی احکام شریفش هم جای تردید نیست و برای همیشه باقی خواهد بود و به هیچ وجه زمان و مکان در تغییر آن دخالتی ندارد، مانند واجب و محرمات که اعتقاد به آنها از ضروریات اسلام است.
اصول غیر جاودانه؛ یعنی آن مقرراتی که با مقتضیات زمان تغییر پیدا می کند و با ویژگی خاصی که در موضوع یا نظر حاکم پدید می آید، حکم اجتهادی مساله عوض می شود و این برد و بخش است.
الف ـ تغییر از راه زمان و مکان در استنباط، و مقدار تاثیر آن و اثرپذیری زمان و مکان در تغییر موضوع احکام و فهم سخنان معصومین (ع) و ویژگیهای زمانی و مکانی که از آنها درک می شود ره گشای روشنگری برای اجتهاد خواهد بود.
ب ـ در احکام ولائی و نظری، فقیه با واقع نگری و در نظر گرفتن مصالح و مفاسد با داشتن حق توسیع و تضییق حکم، مساله را بیان می کند.
(۱ ـ ۱) همسویی احکام جاودانه اسلام با فطرت
علی رغم تفکرات افراطی و تفریطی[۱] که در بحث ثابت و متغیر دیده می شود بعضی اصولاً موضوع حرکت و تغییر را در جهان منکر شده اند و برخی دیگر با تفکر غیر منطقی راساً به احکام ثابت اعتقاد ندارند، ما با پیمودن راه اعتدال با بیان حقیقی که همان اندیشه صواب و شیوۀ پذیرفته شده نزد محققین و دانشمندان می باشد، می پردازیم:
احتیاجات واقعی و روزمرۀ بشر در زندگی به گونه ای است که طبعاً یک سلسله دستورها و قوانین ثابت و تغییرناپذیر را برای ادامه حیاط می طلبد که ارتباطی با قوانین قابل تغییر ندارد.
غرایز و تمایلات فطری، قابل کنترل نمی باشد، هیچ کس نمی تواند غرایز انسان را تغییر بدهد و یا ممنوع کند. مثلاً مانع تغذیه و نوشیدن و غریزه جنسی افراد بشود چرا که حفظ حیات مادی به آن بستگی دارد و این گونه امور مربوط به اصل انسانیت و تمایلات ذاتی آن می باشد و قدر مشترک بین همه انسانها اعم از نژاد سفید و سیاه و… است و در تمام ازمنه و امکنه زندگی در هر محیط و شرایطی لایتغیر بوده می باشد.
به همین ترتیب شریعت اسلامی نیز از این قانون مستثنی نبوده و مشتمل بر یک سلسله مقررات ثابت و جاودانه می باشد که با گذشت زمان از بین نمی رود گاهی به آن احکام اولیه و گاهی احکام ثابت گفته می شود. زیرا احکام ثابت در اسلام آن احکامی است که در بستر زمان هرگز تغییر نمی پذیرد و کهنه و فرسوده نمی شود و بر مبنای همیشگی زندگی و فطرت آدمی وضع شده است، مانند وجوب نماز و روزه که تشریع آن به گونه ای است که تغییر و تحوّل در آن راه ندارد.[…]
(۲) نقش زمان و مکان در استنباط
گر چه فقیهان پیشین با عنوان نقش زمان و مکان، در استنباط سخن نگفته اند اما از لابلای اصول بدیهی و مسلم فقه می توان به دخالت این دو عنصر اساسی در تفکر فقهی پی برد؛ همانند؛ اصل مصلحت که فقهای بزرگی همچون شهید اول در کتاب شریف «القواعد و الفوائد» به عنوان یک اصل معتبر شرعی بدان اشاره کرده اند، یا اصل تقیه که امامان شیعه فراوان بدان تاکید داشته اند حکایت از دخالت موقعیت زمانی و مکانی در فقه دارد.
این که احکام تابع مصالح و مفاسدند از مشهورترین و مقبول ترین مسائل فقه است و روشن است که مصالح و مفاسد نیز تابع شرایط زمانی و مکانی هستند. از این رو بسیاری از امور که فی نفسه و بدون در نظر گرفتن زمان و مکان دارای مصلحت است با در نظر گرفتن شرایطی ممکن است نه تنها مصلحت نداشته باشد بلکه مفسده آور باشد. همچنین است اموری که در نظر ابتدایی مفسده دار می نماید ممکن است در شرایط زمانی و مکانی خاص مصلحت پیدا کند.
در عصر ما اولین فقیهی که با واقع نگری خاصی به فقه و لزوم تطبیق آن بر زندگی انسان معاصر اندیشه حکیمانه و نظر فقیهانه خود را در حوزه فقاهت و اجتهاد با شهامت و صراحت مطرح فرموده حضرت امام خمینی ـ قدس الله نفسه الشریف ـ بود. که در بخشی از سخنانشان فرمودند:
این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم، اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنی نیست که فقه اسلام پویا نیست.
زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند؛ بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی؛ همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. بنابراین مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.
برای توضیح مطلب نکاتی را یادآور می شویم:
(1 ـ ۲) زمان و مکان هیچ گونه در دگرگونی حجیت ادله و منابع شناخت احکام مانند: کتاب، سنت، اجماع و عقل ندارد به شکلی که تصرف یا تغییری در اعتبار یا عدم اعتبار ادله مزبور داشته باشد، بلکه هر یک از دلیل ها مستقلاً ابزاری است در دست فقیه و در خدمت فقه. فقیه با شناخت اصول و قوانین، و قدرت تطبیق مصادیق احکام جزئی بر کلیات و به اصطلاح توانایی رد فروع بر اصول و تسلط بر استنباط، جهت تبیین احکام حلال و حرام و حوادث واقعیه، حکم مساله را با استفاده از منابع شناخت احکام در بستر زمان بیان می نماید.
(2 ـ ۲) آیا تاثیر زمان و مکان فقط در موضوع حکم است یا بدون تغییر موضوع هم نقش دارد؟ ممکن است بگوئیم در بعضی موارد زمان و مکان هیچ تاثیر و تغییری در موضوع نداشته باشد، معذلک دو حکم مغایر در دو زمان باشد، مانند مساله حجاب در صدر اسلام، با توجه به اینکه مراعات حجاب در هر حال دارای مصلحت بوده است اما نظر به اینکه حجاب در صدر اسلام به جهت عدم پذیرش عمومی قابل اجرا نبوده تشریع رسمی نگردید و در سال های قدرت و حکومت اسلام تشریع و اجرا گردید. یا شراب را می دانیم در همه زمان ها و مکان ها مفسده داشته و دارد. ولی حرمت رسمی آن به علت عدم پذیرش عمومی ابلاغ نگردید، با اینکه مفسده داشت، و در سال های اوج اسلام و نیرومندی مسلمانان حرمت خمر، رسماً اعلام شد. در اینجا موضوع حجاب و شراب با داشتن مصلحت و مفسده در دو زمان هیچ تغییری پیدا نکرده اما دو حکم مغایر دارند.
(3 ـ ۲) با دگرگونی که از راه زمان و مکان در اجتهاد پیش می آید، موضوع حکم جدیدی پیدا می کند و این حکم جدید به عنوان حکم اولی محسوب می شود نه حکم ثانوی. زیرا حکم ثانوی در جایی است که یک موضوع دارای دو حکم به عنوان اولی و ثانوی باشد؛ بنابراین که عنصر زمان و مکان در تغییر موضوع نقش تعیین کننده دارد و موضوع، دارای بعد تازه ای می شود؛ زمینه ای برای حکم ثانوی باقی نمی ماند.
(4 ـ ۲) بر خلاف نظر عالمان اهل سنت که قانون تحول احکام را با مقتضیات زمان پذیرفته اند و گفته اند: «ان الاحکام المبینه علی الاجتهاد تتحوّلُ بِتحولُ الزمان و المکان و الاحوال»
فقه امامیه بر اساس برنامه جاودانه و همیشگی اسلام و روایت: «حلال محمد حلالٌ الی یوم القیمه و حرامُه الی یوم القیمه» معتقد است که احکام الهی هرگز به واسطه زمان و مکان متحول نمی شود. حضرت امام راحل(قده) نقش زمان و مکان را در تحول اجتهاد به معنای خاضع شدن رویدادهای زندگی بر اثر روابط حاکم بر اجتماع پذیرفته اند، نه قانون تحول احکام را به تحول زمان و مکان آن طور که علمای سنت می گویند.
در این روزگار که رویدادها در همه ابعاد فقهی چهره تازه به خود گرفته است؛ گسترش روز افزون ارتباطات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و پیدایش دهها مساله مستحدثه و پیچیده که روز به روز رو به افزایش است از یک سو و مقتضیات زمان و مکان و حوادث واقعه و مسائل نوین و حفظ مصالح مسلمین از سوی دیگر، مساله اجتهاد را به مراتب دشوارتر از گذشته کرده است. با توجه به اوضاع و احوال، مقام شامخ مرجعیت و اجتهاد باید به مقتضیات زمان و مکان خود حرکت کرده و پاسخگوی امور دینی مردم در همه زمینه ها باشد و در مسائل و موضوعات و احکام گوناگون در ارتباط با وظایف مقلدین که پیش می آید، به عنوان کارشناس دین اسلام، اعلام آمادگی کند.
در اینجاست که شیوه نوین اجتهاد در فقه، و جایگاه ارزشی آن را یگانه فرزانه زمان، و فقیه دوران حضرت روح الله(قده) بر همه عالمان آگاه به زمان، روشن گردانید و راه پرپیچ و خم اجتهاد و استنباط را برای آنان و نسل آینده در طول تاریخ هموار ساخت. این شیوۀ روشنگرانه فقهی در اجتهاد می تواند خلاءها را پر کرده و در برابر نارسایی ها و مشکلات موجود پاسخگو باشد.
۳ ـ جایگاه زمان و مکان در اجتهاد
اکنون به بحث جایگاه زمان و مکان در اجتهاد می پردازیم که ببینیم زمان و مکان چگونه اثری در استنباط احکام فقهی دارد، درست است که زمان و مکان نزد فقیهان از منابع شناخت احکام شرعی؛ مانند: کتاب، سنت، اجماع و عقل نمی باشد ولی با شرایط و ویژگیهایی که زمان و مکان برای تحول حکم شرعی پیش می آورد؛ می تواند نقش تعیین کننده در حکم مجتهد داشته و آن را با ویژگیهایش تبدیل پذیر نماید.
گسترۀ موضوعاتی که در قدیم حکمی داشته و اکنون در اثر ویژگیهای طاری بر موضع، حکم جدیدی پیدا کرده برای بعضی ممکن است پذیرش آن مشکل باشد که چطور می شود موضوعی که در زمان گذشته حکمی داشته؛ ولی اکنون حکم دیگری پیدا کرده است.
این همان قانون تحول در اجتهاد است که به خاطر زمان و مکان که در موضوع اثر گذاشته و آن را متحول ساخته حکم اول در قدیم با موضوعی تحقق یافته که در زمان کنونی، آن موضوع با ویژگی خاص خود، تغییر یافته و طبعاً حکم جدیدی را می طلبد. کلام امام به همین نکته اشاره دارد که زمان و مکان، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده اما به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند.[۲] بدین معنی که زمان و مکان آنچنان تاثیری در وضعیت موضوع به وجود می آورد که مجتهد در همان موضوعی که در گذشته حکم خاصی داشت اکنون با خصوصیتی که در او حاصل شده به راحتی می تواند تصمیم بگیرد و حکم دیگری بدهد. این همان قانون تحول احکام است که ریشه در تحول زمان و مکان دارد.
امام راحل (قده) در همین زمینه فرموده اند: «یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیریهای آن است.»[۳]
یکی از برکات حضور رهبر در اجتماع، اجتهاد در مسائل مبتلا به جامعه است، و تعیین تکلیف آحاد مردم در بستر زمان نسبت به موضوعات مختلفی که دائماً در حال تطور و دگرگونی است. بدین سبب فقهای امامیه در مساله تقلید، شرط زنده بودن مجتهد را می نمایند. بدین جهت که باب اجتهاد همیشه باز بماند. زیرا اگر به فتوای فقیهان پیشین بسنده می شد؛ جوامع اسلامی در حل مشکلاتشان به بن بست می رسیدند. و با فقه بسته و راکد روبرو می شدند. بر همین اساس حضرت امام (قده) فرمودند که: در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد.[۴] و نیز فرموده اند: اگر بعضی از مسائل که در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا موضوعیتی نداشته است؛ فقهای امروز باید برای آن فکری بنمایند. چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید نیاز پیدا کنند علمای بزرگوار اسلام، از هم اکنون باید برای این موضوع فکر کنند»[۵]
نتیجه:
دیدگاه ما بر اساس آنچه بیان کردیم در دو محور خلاصه می شود:
۱ ـ موضوعات احکام، مادامی که تغییر و دگرگونی در آنها راه نیابد حکم آنها نیز تغییر نخواهد کرد، زیرا حکم حلال و حرام هر کدام تابع موضوع خود می باشند و تا دامنه قیامت حکم از موضوعش منفک نمی شود، مفهوم حدیث شریف: «حلال محمد حلال الی القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة» همین معنی را بیان می کند.
۲ ـ اگر در موضوع حکم، بر اثر تحول و گذشت زمان یا به علت دیگری تغییری روی داد؛ لامحاله به سبب تغییر موضوع، حکم آن هم تغییر می کند. در واقع این فقه جدیدی نیست که فقط بینش و آگاهی به زمان می خواهد. آنچنان که فقیه، در اثر تحول زمان و مکان موضوع قدیم را رها کرده، و برای حکم، موضوع جدیدی ببیند.
با در نظر گرفتن این دو مطلب، قانون تحول در اجتهاد را می پذیریم و آن را برای نظام زندگی و پیشرفت اسلام صالح می دانیم، به شرط آنکه دگرگونی در موضوع از نظر عرف به نظر فقیه احراز گردد؛ که قهراً باعث حکم جدید خواهد شد. با خاضع شدن در برابر محور دوم مشکلات بسیاری از مسائل مستحدثه و پیچیده فقه حل خواهد شد و پاسخ آنان که می گویند: اسلام قادر نیست مشکلات اجتماعی را حل کند و مسائل دینی و تکلیف مردم را روشن کند با اتخاذ نظریه مزبور داده می شود.
انتهای پیام