در یک چشمانداز آرمانشهری، هوش مصنوعی میتواند تمرکز اجتماعی را از رشد اقتصادی به رفاه و رضایت تغییر دهد. جهانی را تصور کنید که در آن احساسات به طور طبیعی پدیدار میشوند، زیرا مردم بدون فشار برای یافتن شغل یا توسعهی حرفه، آنچه را که آنها را هیجانزده میکند، دنبال میکنند.
سیاست شرق _ ما بارها شاهد بودهایم، که فناوری جهان ما را تغییر شکل داده است. پلتفرمهای فناوری قبلی، قابلیتهای انسانی را تقویت میکردند، اما اساساً جوهره عقل انسان را تغییر نمیدادند. آنها دامنه دسترسی ما را گسترش میدادند، اما ذهن ما را چند برابر نمیکردند.
هوش مصنوعی متفاوت است. دیگر از نقطهای که تفاوت در درجه، به تفاوت در نوع تبدیل شود، گذشته است. هوش مصنوعی، مغز انسان را تقویت و تکثیر میکند، دقیقاً مانند موتورهای بخار، که زمانی قدرت عضلات را افزایش میدادند. قبل از موتورها، منبع اصلی انرژی، غذایی بود که برای سوخترسانی به کار فیزیکی انسان، مصرف میکردیم. موتورها به ما این امکان را دادند، که از منابع انرژی خارجی مانند زغال سنگ و نفت استفاده کنیم و انقلابی در بهرهوری ایجاد کرده و جامعه را متحول کنیم. هوش مصنوعی آماده است تا به عنوان موازی فکری، گسترش تقریباً بینهایت قدرت مغز را، برای خدمت به بشریت ارائه دهد.
هوش مصنوعی نوید آیندهای با فراوانی بینظیر را میدهد. با این حال، با گذار به جامعهای پساکمیابی، این سفر ممکن است پیچیده باشد و کوتاهمدت ممکن است، برای کسانی که از این وضعیت آواره شدهاند دردناک باشد. کاهش این چالشها نیازمند سیاستهای منطقی است. دهه آینده، ۱۰ تا ۲۵ سال آینده و ۲۵ تا ۵۰ سال آینده، هر کدام به طور اساسی متفاوت خواهند بود. پیشبینی یا پیشبینی سرعت تغییر دشوار خواهد بود، به خصوص که قابلیتهای فناوری بسیار فراتر از هوش انسانی است و با نرخهای متغیری به جامعه نفوذ میکند.
بدبینان، آیندهای ویرانشهری را در دو بخش اقتصادی و اجتماعی ترسیم میکنند. آنها از بیکاری گسترده، نابرابری اقتصادی، دستکاری اجتماعی، فرسایش عامل انسانی، از دست دادن خلاقیت و حتی تهدیدات وجودی ناشی از هوش مصنوعی میترسند. من معتقدم که این ترسها تا حد زیادی بیاساس، کوتهبینانه و مضر هستند. آنها از طریق انتخابهای اجتماعی قابل حل هستند. علاوه بر این، خطر واقعی «هوش مصنوعی هوشمند» نیست، بلکه باختن رقابت هوش مصنوعی به «دولتهای ملی» شرور یا سایر بازیگران بد است، که هوش مصنوعی را برای غرب خطرناک میکند. از قضا، کسانی که از هوش مصنوعی و ظرفیت آن برای فرسایش دموکراسی و دستکاری جوامع میترسند، باید بیشترین ترس را از این خطر داشته باشند.
در یک دیستوپیای(ویران شهر) اقتصادی، ثروت در رأس هرم قدرت متمرکز میشود، در حالی که کار فکری و فیزیکی بیارزش میشود. بیکاری گسترده و کاهش قیمتها، اقتصاد و قدرت خرید را نابود میکند و نابرابریها را تشدید میکند. هوش مصنوعی میتواند جهانی ایجاد کند که در آن یک گروه کوچک از نخبگان رشد میکنند در حالی که بقیه با بیثباتی مواجه هستند.
اما با مداخلات هوشمندانه – مانند توزیع مجدد درآمد یا درآمد پایه جهانی (UBI) و قانونگذاری استراتژیک – میتوانیم از این امر جلوگیری کنیم. سرمایهداری با اجازه دموکراسی عمل میکند و اگر این گذار را عاقلانه مدیریت کنیم، قدرت جمعی برای شکل دادن به پیامدهای اقتصادی را داریم.
با در نظر گرفتن جمعیت جهانی رو به پیری و کاهش نیروی کار جوان، هوش مصنوعی به امری ضروری تبدیل میشود. با سیاستهای درست، میتوانیم این گذار را هموار کنیم و حتی هفته کاری را به سه روز در هفته برسانیم. اگر رشد تولید ناخالص داخلی از ۲٪ به ۵٪ یا بیشتر افزایش یابد، ما به وفور منابع لازم برای ایجاد «صندوقهای گذار» را خواهیم داشت، بسیار شبیه به صندوقهای نفتی که باعث رونق در کشورهایی مانند نروژ شدهاند.
مخالفان، هوش مصنوعی را از طریق نظارت و دستکاری فراگیر، تضعیف بشریت تصور میکنند. آنها از استفاده از هوش مصنوعی برای کنترل اطلاعات، تأثیرگذاری بر انتخابات و فرسایش دموکراسی از طریق تبلیغات هدفمند یا جعل عمیق، که تشخیص حقیقت را دشوار میکند، بیم دارند.
اما این نتایج اجتنابناپذیر نیستند. قانونگذاری نحوه ادغام هوش مصنوعی در زندگی ما را شکل خواهد داد. در جوامع دموکراتیک، اینها انتخابهای جمعی هستند. با فراوانی هوش مصنوعی، دلایل جرم حتی ممکن است کاهش یابد. میتوان به تعادلی دست یافت که در آن از پیشرفتهای هوش مصنوعی بهرهمند شویم، بدون اینکه تسلیم دیدگاههای ویرانشهری شویم.
ترس از دستکاری، مبتنی بر فرض وجود یک هوش مصنوعیِ واحد و مستبد است، که بعید به نظر میرسد. به احتمال زیاد، شاهد هوشهای مصنوعی متنوعی خواهیم بود، که در خدمت منافع مختلف قرار میگیرند و از تثبیت قدرت جلوگیری میکنند.
با توجه به سوگیریهای پنهان در سیستمهای فعلی، نگرانیها در مورد تصمیمگیریهای حیاتی هوش مصنوعی در حوزههای مراقبتهای بهداشتی، عدالت و حکومتداری بجاست. اما این سوگیریها از انسانها سرچشمه میگیرند و هوش مصنوعی فرصتی برای تشخیص و اصلاح آنها فراهم میکند. به عنوان مثال، پزشکان انسانی، در صورت دریافت دستمزد از محل جراحی، جراحیهای بیشتری انجام میدهند – که به سختی میتوان آن را بیطرفانه دانست. هوش مصنوعی میتواند چنین سوگیریهایی را آشکار و اصلاح کند و نتایج عادلانهتری را ارائه دهد.
انسانها، قدرت لغو امتیازات تصمیمگیری هوش مصنوعی را حفظ خواهند کرد و تضمین میکنند، که هوش مصنوعی همچنان با اجماع انسانی هدایت شود. شبح یک هوش مصنوعی ذیشعور و بدخواه یک خطر است، اما میتوانیم با هوشیاری و اقدامات حفاظتی مناسب آن را کاهش دهیم.
منتقدان نگرانند که اتکای بیش از حد به هوش مصنوعی، میتواند خلاقیت و تفکر انتقادی انسان را کاهش دهد، زیرا مردم برای تصمیمگیری به ماشینها وابسته هستند. آنها نگران همگنسازی فرهنگی به دلیل الگوریتمهای هوش مصنوعی هستند که باعث ایجاد اتاقهای پژواک میشوند.
اما من میبینم که، هوش مصنوعی خلاقیت ما را گسترش میدهد. کسی مثل من – بدون هیچ استعداد موسیقی – میتواند یک آهنگ شخصیسازیشده بسازد. هوش مصنوعی اشکال جدیدی از بیان را ممکن میسازد و به جای جایگزینی تواناییهای ما، آنها را گسترش میدهد.
دومرها هشدار میدهند که هوش مصنوعی میتواند غیرقابل کنترل شود و انسانها را منقرض کند. در حالی که ما باید سرمایهگذاری زیادی در تحقیقات ایمنی هوش مصنوعی انجام دهیم، مهم است که این نگرانی را در برابر مزایای عظیم هوش مصنوعی متعادل کنیم.
خطر بزرگتر و فوریتر، باختن رقابت هوش مصنوعی به کشورهایی مانند چین است که هوش مصنوعی را برای غرب خطرناک میکند. برنامه پنج ساله چین صراحتاً پیروزی در هوش مصنوعی را هدف قرار داده است. اگر رژیمهای اقتدارگرا قبل از جوامع دموکراتیک، هوش مصنوعی پیشرفته را توسعه دهند، میتوانند جوامع را دستکاری کنند، دموکراسی را تضعیف کنند و قدرت خود را تثبیت کنند.
از قضا، کسانی که از فرسایش دموکراسی توسط هوش مصنوعی میترسند، باید بیشترین نگرانی را در مورد این خطر داشته باشند. ما باید قدم پیش بگذاریم و از هوش مصنوعی به نفع بشریت استفاده کنیم و از غلبه ارزشهای دموکراتیک اطمینان حاصل کنیم.
علاوه بر این، احتمال دارد که ما چندین هوش مصنوعی داشته باشیم، که بعید است همه آنها به طور همزمان علیه بشریت قیام کنند، حتی در بدترین حالت. به احتمال زیاد، تأکید فزاینده بر قابلیت توضیح هوش مصنوعی، با همسو کردن اهداف هوش مصنوعی با ارزشهای انسانی، ایمنی را افزایش میدهد. من معتقدم که در دهه آینده، ما فراتر از ترس و وحشت پیرامون «سیستمهای جعبه سیاه» بدون کنترل، حرکت خواهیم کرد.
با این حال، حل این مشکل نیازمند تمرکز دقیق بر ایمنی و اخلاق هوش مصنوعی است. سرمایهگذاری سنگین در ایمنی هوش مصنوعی بسیار مهم است و بخش قابل توجهی از تحقیقات دانشگاهی باید بر این حوزه متمرکز شود. دولت فدرال باید سرمایهگذاری بیشتری در تحقیقات ایمنی و تشخیص هوش مصنوعی انجام دهد. ویژگیهایی مانند «کلیدهای خاموش»، باید پس از تحقیقات و آزمایشهای مناسب الزامی شوند. همچنین مهم است به یاد داشته باشیم که بشریت با خطرات وجودی بسیاری روبرو است – بیماریهای همهگیر، برخورد سیارکها، جنگ هستهای، و چند مورد دیگر. هوش مصنوعی تنها یک خطر در یک زمینه وسیعتر است و ما باید بده بستان بین این خطرات و مزایای بالقوهای که هوش مصنوعی میتواند به همراه داشته باشد را در نظر بگیریم.
نگرانیها در مورد نفوذ بیسابقهی مدیران عامل شرکتهای فناوری بر ساختارهای جهانی بجاست. اما باید در نظر بگیریم که آیا با رهبران غیرمنتخبی مانند شی جینپینگ در سطح جهانی راحتتریم یا با مدیران عامل شرکتهای فناوری. در حالی که هر دو قدرت را بدون پاسخگویی دموکراتیک مستقیم اعمال میکنند، مدیران عامل شرکتهای فناوری به نیروهای بازار و افکار عمومی متکی هستند.
علاوه بر این، دموکراتیزه کردن توسعه هوش مصنوعی و هوش مصنوعیهای چندگانه، تمرکز قدرت را بعید میکند.
بخشی از انگیزه من برای نوشتن این مطلب، از بین بردن دیدگاه دیستوپیایی از جهانی با اولویت هوش مصنوعی است. اول و مهمتر از همه، این یک دیدگاه تنبلی شناختی است – به راحتی میتوان در آن افتاد و فاقد هرگونه تخیل است: از دست دادن مشاغل در مقیاس بزرگ، ثروتمندتر شدن ثروتمندان، کاهش ارزش تخصص فکری و همچنین کار فیزیکی، و از دست دادن خلاقیت انسانی، همه در خدمت اربابان هوش مصنوعی ما. برعکس، هوش مصنوعی میتواند برای هر کودک روی کره زمین معلم خصوصی هوش مصنوعی تقریباً رایگان و برای هر کسی روی کره زمین تخصص پزشکی هوش مصنوعی تقریباً رایگان ارائه دهد. تقریباً هر نوع تخصصی از متخصصان سرطان گرفته تا مهندسان سازه، مهندسان نرمافزار گرفته تا طراحان محصول و طراحان تراشه و دانشمندان، همگی در این دسته قرار میگیرند. همچنین به کنترل پلاسما در راکتورهای همجوشی و هواپیماهای خودران، ماشینهای خودران و حمل و نقل عمومی کمک خواهد کرد و همه چیز را برای همه به طور قابل توجهی مقرون به صرفهتر و قابل دسترستر میکند. هوش مصنوعی وعده میدهد که حتی نحوه ساخت شرکتها را دموکراتیک کند. اما بیش از هر چیز، یک نیروی برابرکننده خواهد بود زیرا همه انسانها قادر خواهند بود از تخصص یکسانی استفاده کنند.
من تخمین میزنم که طی ۲۵ سال آینده، هوش مصنوعی میتواند ۸۰٪ از کارها را در ۸۰٪ از تمام مشاغل – چه پزشکان، فروشندگان، مهندسان یا کارگران مزرعه – انجام دهد. عمدتاً، هوش مصنوعی کار را بهتر و مداومتر انجام خواهد داد. هر جا که تخصص به نتایج انسانی گره خورده باشد، هوش مصنوعی میتواند و با قیمتهای تقریباً رایگان از انسانها پیشی خواهد گرفت. هوش مصنوعی نحوه کشف و استفاده ما از منابع طبیعی مانند لیتیوم، کبالت، فولاد و مس را متحول خواهد کرد، به طوری که قابلیتهای کشف منابع ما از مصرف پیشی میگیرد. چالش فعلی کمبود منابع نیست، بلکه محدودیت در ظرفیت ما برای یافتن آنهاست – مانعی که هوش مصنوعی آماده است تا به شکستن آن کمک کند. علاوه بر این، هوش مصنوعی میتواند به بهینهسازی استفاده از منابع کمک کند و به کشف مواد جدید کمک خواهد کرد.
برای پنج تا ده سال آینده، انسانها بر «کارآموزان» هوش مصنوعی نظارت خواهند کرد و بهرهوری را دو یا سه برابر خواهند کرد. در نهایت، ما تصمیم خواهیم گرفت که کدام شغلها را به هوش مصنوعی واگذار کنیم و کدامها را نگه داریم. هوش مصنوعی تخصص را تقریباً رایگان میکند و کالاها و خدمات را برای همه قابل دسترستر میسازد.
زندگی فیزیکی ما متحول خواهد شد. رباتهای دوپا میتوانند بخشهای مختلفی از خانهداری گرفته تا تولید را متحول کنند و مردم را از مشاغل نامطلوب رهایی بخشند. در ۲۵ سال آینده، ممکن است یک میلیارد ربات دوپا وجود داشته باشند که طیف گستردهای از وظایف انسانها را انجام دهند. ما میتوانیم انسانها را از بردگی ۵۰٪ پایینی مشاغل واقعاً نامطلوب مانند خط مونتاژ و کار در مزرعه آزاد کنیم.
فقط زندگی فیزیکی ما نیست که متحول خواهد شد. به زودی، دسترسی اکثر مصرفکنندگان به اینترنت میتواند توسط عواملی انجام شود که به نمایندگی از مصرفکنندگان عمل میکنند و به آنها قدرت میدهند تا وظایف روزانه را به طور کارآمد مدیریت کنند و بازاریابان و رباتها را دفع کنند. این میتواند یک عامل برابرکننده عالی برای مصرفکنندگان در برابر ماشینهای بازاریابی روغنکاریشده باشد که سعی میکنند روان انسان را برای افزایش مصرفگرایی و فروش کالاها یا جهتدهی به تفکر آنها به کار گیرند.
هوش مصنوعی میتواند با پزشکی شخصیسازیشده، انقلابی در مراقبتهای بهداشتی ایجاد کند و درمانها را متناسب با ژنتیک، سبک زندگی و محیط فرد تنظیم کند. هوش مصنوعی میتواند برای تشخیص بیماریها در مراحل اولیه، اغلب قبل از بروز علائم، مورد استفاده قرار گیرد و امکان درمانهای مؤثرتر و کمتر تهاجمی را فراهم کند. هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی را برای ایجاد داروهای دقیق، مؤثر و مقیاسپذیر تقویت خواهد کرد. یک متخصص سرطان هوش مصنوعی میتواند به ترابایتها تحقیق، بیش از هر انسانی، دسترسی داشته باشد و تصمیمات آگاهانهتری بگیرد.
پزشکان هوش مصنوعی تقریباً رایگان میتوانند مراقبتهای بهداشتی با کیفیت بالا را در سطح جهانی ارائه دهند. گسترش مراقبتهای اولیه اساسی، مراقبتهای مزمن و مراقبتهای تخصصی (یعنی قلب و عروق، سرطانشناسی، اسکلتی-عضلانی و غیره) برای بهبود سلامت ساکنان بازارهای نوظهور و پیشگیری از بیماری ضروری است. اگر قرار باشد برای مراقبتهای بهداشتی به انسانها تکیه کنیم، دسترسی به پزشکان ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته تقریباً رایگان که برای هر کودکی در جهان قابل دسترسی باشند، غیرممکن خواهد بود. در واقع، بحث فعلی به طرز دردناکی نتوانسته است بر برجستهترین پیامد هوش مصنوعی تمرکز کند: کسانی که بیشترین تأثیر را از این انقلاب هوش مصنوعی میپذیرند، نیمه پایینی کره زمین – ۴ میلیارد نفر – هستند که هر روز برای زنده ماندن تلاش میکنند .
هوش مصنوعی میتواند تجربیات یادگیری شخصیسازیشدهای را ایجاد کند که با نیازها و علایق هر دانشآموز سازگار باشد. معلمان هوش مصنوعی که بهصورت شبانهروزی در دسترس هستند، میتوانند آموزش با کیفیت بالا را در سراسر جهان در دسترس قرار دهند، فرصتها را باز کنند و خودکارآمدی را تقویت کنند و محققان هوش مصنوعی میتوانند دانش و میزان اکتشاف انسان را گسترش دهند.
هوش مصنوعی میتواند با بهینهسازی مصرف انرژی، کاهش انتشار گازهای گلخانهای و بیش از هر چیز دیگری، به توسعه فناوریهای کم کربن کمک کند و با تغییرات اقلیمی مقابله کند. این فناوری میتواند به نظارت و حفاظت از محیط زیست کمک کند و منجر به یک اقتصاد پایدار شود.
البته، تأمین انرژی این آرمانشهر هوش مصنوعی، انرژیبر خواهد بود و به فناوریهای مکملی مانند همجوشی برای تولید برق نامحدود، پاک و ارزان نیاز دارد. شرط میبندم که به جای ساخت نیروگاههای کاملاً جدید همجوشی یا هستهای، میتوان از دیگهای بخار همجوشی برای مقاومسازی و جایگزینی دیگهای بخار زغالسنگ و گاز طبیعی استفاده کرد. تلاشهای امیدوارکنندهای نیز با استفاده از سیستمهای زمینگرمایی، خورشیدی و باتریهای پیشرفته برای تولید برق پاک و قابل توزیع وجود دارد. عوامل متعددی در حال کاهش هزینههای زیستمحیطی محاسبات هستند.
هوش مصنوعی میتواند قابلیتهای انسان را افزایش دهد و به ما امکان دهد تا با مشکلات پیچیده مقابله کنیم. میتواند یک شریک خلاق باشد که در هنر، طراحی و نوآوری به ما کمک کند و مرزها را در زمینههای مختلف جابجا کند.
«شغلهای» جدیدی پدیدار خواهند شد و خلاقیت شکوفا خواهد شد.
هوش مصنوعی میتواند با تضمین تصمیمگیری منصفانه، کاهش سوگیریها و ارتقای شفافیت در حکومتداری، فراتر از آنچه انسانها قادر به انجام آن بودهاند، به ایجاد جوامع عادلانه کمک کند. این فناوری میتواند از طریق تجزیه و تحلیل گسترده دادهها، به توسعه سیاستهای مبتنی بر شواهد کمک کند.
می توانیم زندگی فیزیکی ما نیست که متحول خواهد شد. به زودی، دسترسی اکثر مصرفکنندگان به اینترنت میتواند توسط عواملی انجام شود که به نمایندگی از مصرفکنندگان عمل میکنند و به آنها قدرت میدهند تا وظایف روزانه را به طور کارآمد مدیریت کنند و بازاریابان و رباتها را دفع کنند. این میتواند یک عامل برابرکننده عالی برای مصرفکنندگان در برابر ماشینهای بازاریابی روغنکاریشده باشد که سعی میکنند روان انسان را برای افزایش مصرفگرایی و فروش کالاها یا جهتدهی به تفکر آنها به کار گیرند.
هوش مصنوعی میتواند با پزشکی شخصیسازیشده، انقلابی در مراقبتهای بهداشتی ایجاد کند و درمانها را متناسب با ژنتیک، سبک زندگی و محیط فرد تنظیم کند. هوش مصنوعی میتواند برای تشخیص بیماریها در مراحل اولیه، اغلب قبل از بروز علائم، مورد استفاده قرار گیرد و امکان درمانهای مؤثرتر و کمتر تهاجمی را فراهم کند. هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی را برای ایجاد داروهای دقیق، مؤثر و مقیاسپذیر تقویت خواهد کرد. یک متخصص سرطان هوش مصنوعی میتواند به ترابایتها تحقیق، بیش از هر انسانی، دسترسی داشته باشد و تصمیمات آگاهانهتری بگیرد.
پزشکان هوش مصنوعی تقریباً رایگان میتوانند مراقبتهای بهداشتی با کیفیت بالا را در سطح جهانی ارائه دهند. گسترش مراقبتهای اولیه اساسی، مراقبتهای مزمن و مراقبتهای تخصصی (یعنی قلب و عروق، سرطانشناسی، اسکلتی-عضلانی و غیره) برای بهبود سلامت ساکنان بازارهای نوظهور و پیشگیری از بیماری ضروری است. اگر قرار باشد برای مراقبتهای بهداشتی به انسانها تکیه کنیم، دسترسی به پزشکان ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته تقریباً رایگان که برای هر کودکی در جهان قابل دسترسی باشند، غیرممکن خواهد بود. در واقع، بحث فعلی به طرز دردناکی نتوانسته است بر برجستهترین پیامد هوش مصنوعی تمرکز کند: کسانی که بیشترین تأثیر را از این انقلاب هوش مصنوعی میپذیرند، نیمه پایینی کره زمین – ۴ میلیارد نفر – هستند که هر روز برای زنده ماندن تلاش میکنند .
هوش مصنوعی میتواند تجربیات یادگیری شخصیسازیشدهای را ایجاد کند که با نیازها و علایق هر دانشآموز سازگار باشد. معلمان هوش مصنوعی که بهصورت شبانهروزی در دسترس هستند، میتوانند آموزش با کیفیت بالا را در سراسر جهان در دسترس قرار دهند، فرصتها را باز کنند و خودکارآمدی را تقویت کنند و محققان هوش مصنوعی میتوانند دانش و میزان اکتشاف انسان را گسترش دهند.
هوش مصنوعی میتواند با بهینهسازی مصرف انرژی، کاهش انتشار گازهای گلخانهای و بیش از هر چیز دیگری، به توسعه فناوریهای کم کربن کمک کند و با تغییرات اقلیمی مقابله کند. این فناوری میتواند به نظارت و حفاظت از محیط زیست کمک کند و منجر به یک اقتصاد پایدار شود.
البته، تأمین انرژی این آرمانشهر هوش مصنوعی، انرژیبر خواهد بود و به فناوریهای مکملی مانند همجوشی برای تولید برق نامحدود، پاک و ارزان نیاز دارد. شرط میبندم که به جای ساخت نیروگاههای کاملاً جدید همجوشی یا هستهای، میتوان از دیگهای بخار همجوشی برای مقاومسازی و جایگزینی دیگهای بخار زغالسنگ و گاز طبیعی استفاده کرد. تلاشهای امیدوارکنندهای نیز با استفاده از سیستمهای زمینگرمایی، خورشیدی و باتریهای پیشرفته برای تولید برق پاک و قابل توزیع وجود دارد. عوامل متعددی در حال کاهش هزینههای زیستمحیطی محاسبات هستند.
هوش مصنوعی میتواند قابلیتهای انسان را افزایش دهد و به ما امکان دهد تا با مشکلات پیچیده مقابله کنیم. میتواند یک شریک خلاق باشد که در هنر، طراحی و نوآوری به ما کمک کند و مرزها را در زمینههای مختلف جابجا کند.
«شغلهای» جدیدی پدیدار خواهند شد و خلاقیت شکوفا خواهد شد.
هوش مصنوعی میتواند با تضمین تصمیمگیری منصفانه، کاهش سوگیریها و ارتقای شفافیت در حکومتداری، فراتر از آنچه انسانها قادر به انجام آن بودهاند، به ایجاد جوامع عادلانه کمک کند. این فناوری میتواند از طریق تجزیه و تحلیل گسترده دادهها، به توسعه سیاستهای مبتنی بر شواهد کمک کند.
می توانیم برای هر شهروند وکیلی ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته داشته باشیم که ظرفیت حرفهای را تقویت کرده و دسترسی به عدالت را گسترش میدهد. آموزش، مشاوره حقوقی و مالی دیگر مختص قشر بالای جامعه نخواهد بود.
در یک چشمانداز آرمانشهری، هوش مصنوعی میتواند تمرکز اجتماعی را از رشد اقتصادی به رفاه و رضایت تغییر دهد. جهانی را تصور کنید که در آن احساسات به طور طبیعی پدیدار میشوند، زیرا مردم بدون فشار برای یافتن شغل یا توسعهی حرفه، آنچه را که آنها را هیجانزده میکند، دنبال میکنند.
حرفههایی که معمولاً با امنیت مالی مرتبط نیستند – مانند هنر، مسابقات و ورزش – میتوانند برای هر کسی قابل دستیابی شوند، بدون اینکه نیاز به امرار معاش آنها را محدود کند. با از بین رفتن هفته کاری ۴۰ ساعته، زندگی معنادارتر خواهد شد.
موانعی بر سر راه وجود دارد – مقاومت مسئولین فعلی، سوءاستفاده سیاسی از ترسها، شکستهای فنی، خطرات مالی، احساسات ضد فناوری و برداشت منفی عمومی. اما من معتقدم که یک آرمانشهر مبتنی بر هوش مصنوعی با انتخابهای اجتماعی درست و پیشرفتهای تکنولوژیکی قابل دستیابی است.
در پنج سال آینده، زندگی ممکن است تفاوت چشمگیری نداشته باشد. اما بین ۱۰ تا ۲۰ سال دیگر، شاهد تحولات چشمگیری خواهیم بود که جامعه را از نو شکل میدهد. اگرچه هنوز در افق دیده میشود، اما این دوران رونق بیسابقه، امروز قابل مشاهده است.
سرمایهداری ممکن است نیاز به تکامل داشته باشد. نیاز رو به کاهش به کارایی اقتصادی سنتی به ما این امکان را میدهد که سرمایهداری همدلانه و برابری اقتصادی را در اولویت قرار دهیم. نابرابری فراتر از یک نقطه منجر به ناآرامی میشود، بنابراین سیاست باید به این موضوع بپردازد.
ممکن است ارزش نیروی کار انسانی کاهش یابد و این امر فشار نزولی بر دستمزدها وارد کند. نیروی کار نسبت به سرمایه و حتی بیشتر از آن نسبت به ایدهها و فناوری هوش مصنوعی، ارزش خود را از دست خواهد داد.
همتراز کردن تفاوتهای مهارتی توسط هوش مصنوعی میتواند دستمزدها را کاهش دهد. ایجاد ارزش ممکن است به خلاقیت، نوآوری یا مالکیت هوش مصنوعی تغییر کند و به طور بالقوه منجر به نابرابریهای جدید شود. ما نمیتوانیم به سادگی تاریخ اقتصادی گذشته را برونیابی کنیم؛ هوش مصنوعی ممکن است به طور کلی از تواناییهای انسانی پیشی بگیرد و آموزش و ارتقای مهارت را کماثرتر کند.
چرخه هوش مصنوعی سریعتر از تغییرات تکنولوژیکی قبلی خواهد بود و این امر سازگاری را دشوارتر میکند. این تغییرات میتواند به برخی افراد، به ویژه در یک یا دو دهه آینده، آسیب جدیتری نسبت به دیگران وارد کند، حتی اگر جامعه به طور کلی بهبود یابد.
بیایید این آزمایش فکری پیرامون کاهش دستمزد و اختلال شغلی را با استفاده از هزینه کل حقوق پزشکان در سیستم مراقبتهای بهداشتی ایالات متحده به عنوان نقطه شروع ادامه دهیم. این رقم بالای ۳۰۰ میلیارد دلار است، احتمالاً نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دلار (۱ میلیون پزشک را در نظر بگیرید که هر کدام ۳۰۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ دلار درآمد دارند). پیشبینی سرنوشت ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلاری که سالانه برای حقوق پزشکان ایالات متحده هزینه میشود، به کششهای عرضه و تقاضا در مراقبتهای بهداشتی بستگی دارد، کشش تقاضا را در نظر بگیرید. اگر هزینههای پزشکی به دلیل اتوماسیون هوش مصنوعی ۹۰ درصد کاهش یابد، آیا مصرف ده برابر میشود تا تقریباً ۳۵۰ میلیارد دلاری که برای حقوق پزشکان ایالات متحده هزینه میشود ثابت بماند؟ بعید است. مردم به دلیل ارزانتر بودن مراقبتهای ارتوپدی، استخوانهای بیشتری نمیشکنند. اما ممکن است با کاهش موانع دسترسی، مراقبتهای پیشگیرانه، مراقبتهای بهداشتی روان و اقدامات انتخابی را افزایش دهند. هوش مصنوعی سرگرمی و رسانههای با کیفیت بالا را بیش از حد شخصیسازی و احتمالاً کالایی خواهد کرد و هر نوع هنری برای همان ۲۴ ساعت توجه کاربر در هر روز رقابت خواهد کرد. تنوع و کیفیت رسانهها احتمالاً به طرز چشمگیری افزایش مییابد. آیا هزینههای مصرفکننده نیز افزایش مییابد؟ در حوزههای دیگری مانند حسابداری، حتی اگر خدمات از طریق اتوماسیون ارزانتر شوند، یک شرکت به ده برابر حسابرسی بیشتر نیاز نخواهد داشت. تقاضا محدود به نیازهای نظارتی است، نه هزینه.
حتی اگر هزینههای هر سرویس کاهش یابد، اگر افزایش حجم، قیمتهای پایینتر را متعادل کند، کل هزینهها ممکن است ثابت بماند. هر بخش تعادل خود را بین عرضه، تقاضا و کشش پیدا خواهد کرد، و پیشبینیهای دقیق را بدون تجزیه و تحلیل دقیق و مختص به هر بخش دشوار میکند، که امروزه دادههای کافی برای آن نداریم. در نهایت، اقتصاد جدید هوش مصنوعی زمانی به تعادل خواهد رسید که تقاضا به مجانب کل مصرف و زمان در هر بخش برسد.
افزایش بهرهوری ناشی از هوش مصنوعی میتواند منجر به کاهش قیمتها شود – کاهش سطح عمومی قیمتها. افزایش بهرهوری با ورودیهای کمتر (مانند هزینههای کمتر نیروی کار به دلیل هوش مصنوعی و رباتیک) و افزایش رقابت میتواند باعث کاهش قیمتها و از دست دادن شغل شود.
اما این اقتصاد ضد تورمی، معیارهای سنتی مانند تولید ناخالص داخلی را به چالش میکشد. اگر به دلیل قیمتهای پایینتر، بیشتر مصرف کنیم اما کمتر خرج کنیم، تولید ناخالص داخلی ممکن است منعکسکننده رفاه نباشد. تولید ناخالص داخلی اگر افزایش استانداردهای زندگی و فراوانی را در بر نگیرد، معنای زیادی نخواهد داشت.
ما به معیارهای اقتصادی جدیدی نیاز داریم که این تغییرات را در نظر بگیرند. تورم منفی در اینجا منفی نیست؛ بلکه به معنای افزایش کارایی، تولید کالاها و خدمات و فراوانی است. فرهنگ لغت فعلی ما رشد تولید ناخالص داخلی را با رفاه برابر میداند – یک نقص. سیاست پولی ممکن است در این عصر جدید به اندازه گذشته مؤثر نباشد.
ما با چند انتخاب روبرو هستیم: تسریع، کاهش سرعت یا تعدیل فناوریهای مخرب، و تصمیم گیری در مورد جبران خسارت افراد از دست رفته. تغییر میتواند برای افراد آسیب دیده دردناک باشد، و پذیرش جنبههای مثبت هوش مصنوعی مستلزم آن است که افراد آسیب دیده در مرکز سیاست قرار گیرند. این تغییرات چالشهای قابل توجهی را ایجاد میکنند، اما همچنین فرصتی را برای ایجاد جامعهای همدلتر و جهانی پس از محدودیت منابع در بازه زمانی بیش از ۲۵ سال ارائه میدهند. این یک نعمت است که در گذشته مقرون به صرفه نبود، اما اکنون ممکن است برای ما قابل استفاده باشد.
با توجه به دستاوردهای عظیم بهرهوری در افق، و پتانسیل افزایش رشد تولید ناخالص داخلی سالانه از ۲٪ به ۵٪ یا بیشتر در طول ۵۰ سال آینده، سرانه تولید ناخالص داخلی میتواند به حدود ۱ میلیون دلار برسد (با فرض رشد سالانه ۵٪ برای ۵۰ سال، اگر تولید ناخالص داخلی هنوز معیار خوبی باشد). یک اقتصاد به اندازه کافی ضد تورمی باعث میشود دلارهای اسمی فعلی بسیار فراتر بروند و من گمان میکنم که معیارهای فعلی تولید ناخالص داخلی، معیارهای ضعیفی برای رفاه اقتصادی باشند. البته، این چشمانداز تنها با مکانیسمی شبیه به درآمد پایه همگانی (UBI) امکانپذیر است که حداقل استانداردی – که در کل – را ارائه میدهد، با توجه به دسترسی به کالاها و خدماتی که زندگی ما را غنیتر میکنند، بسیار فراتر از استانداردهای امروزی است.
میتوانم یک آرمانشهر مصرفی را در بیش از ۲۵ سال آینده تصور کنم، جایی که در بیشتر مناطق با محدودیت عرضه مواجه نیستیم و کاهش قیمتها در واقع یک نیروی محرکه مثبت برای دسترسی و مصرف برابرتر است. جهانی را تصور کنید که در آن مسکن، انرژی، مراقبتهای بهداشتی، غذا و حمل و نقل، همگی توسط ماشینها، تقریباً رایگان، تحویل داده میشوند یا در درب منزل شما قرار میگیرند؛ مشاغل کمی در این زمینهها باقی مانده است. ویژگیهای کلیدی آن جهان چه خواهد بود و زندگی در آن چگونه خواهد بود؟ انسانها بالاخره «آزاد» خواهند بود.
یک نمونه جالب، چین است که ورودش به سازمان تجارت جهانی (WTO) در سال ۲۰۰۱، در واقع فشارهای ضدتورمی را در سالهای بعد بر ایالات متحده ایجاد کرد. این امر عمدتاً به دلیل عوامل متعددی مرتبط با آزادسازی تجارت و افزایش رقابت از سوی صادرات چین بود. جابجایی نیروی کار به خارج از کشور منجر به از دست رفتن دهها میلیون شغل تولیدی در داخل ایالات متحده شده است، اما سیاست کمی در مورد ارتقای مهارت یا مراقبت از کسانی که معیشتشان مختل شده بود، متمرکز بود. با هوش مصنوعی، ما این فرصت را داریم که خود را از این نیروی کار کمهزینه رها کنیم.
در نهایت، آینده همان چیزی خواهد بود که ما تصمیم میگیریم این ابزار قدرتمند را به سمت آن هدایت کنیم. این یک سری انتخابهای سیاسی خواهد بود، نه اجتنابناپذیری تکنولوژیکی. انتخابها در هر کشور متفاوت خواهد بود. ما باید هوش مصنوعی را مسئولانه مهار کنیم و اطمینان حاصل کنیم که مزایای آن به طور عادلانه توزیع میشود.
من یک امکانگرای فناوری هستم، یک خوشبین به فناوری – برای استفادهی محتاطانه از فناوری. با تأمل در سخنانم در سال ۲۰۰۰، باید تعریف جدیدی از انسان بودن ارائه دهیم. این تعریف جدید نباید بر نیاز به کار یا بهرهوری، بلکه بر شور و شوق، تخیل و روابط متمرکز باشد و امکان تفسیرهای فردی از انسانیت را فراهم کند.
انتهای پیام
منبع: مجله تایم( نویسنده: وینود خوسلا)
[*] این مطلب، به منظور آشنایی خوانندگان، با چشم انداز آینده هوش مصنوعی در جوامع انسانی منتشر شده است،با این حال، به منزله تائید برخی سوگیری های سیاسی نویسنده، نسبت به جوامع شرقی و غربی در متن آن نیست.