بمباران اسرائیل هیچ خط قرمزی را رعایت نمیکند. در ایران، ترور دانشمندان و حمله به تأسیسات ما مصداق بارز تروریسم دولتی است. در قطر، حملات تروریستی علیه مذاکرهکنندگان صلح نشان داد که صلح، تنها تهدید وجودی اسرائیل است.
سیاست شرق _ وزیر خارجه پیشین ایران می گوید: تجاوز رژیم صهیونیستی به قطر ثابت کرد که «غرب آسیا در لبه پرتگاه قرار دارد و باید بین تجاوز بیپایان و طلوع همکاری واقعی انتخاب کند».
محمدجواد ظریف، وزیرامور خارجه پیشین ایران، در مقاله ای در روزنامه الاخبار نوشت: تجاوز شرمآور اسرائیل علیه قطر، بدون هیچ شکی، نشان داده است که منطقه غرب آسیا، در لبه پرتگاه قرار دارد و با انتخاب بین تجاوز بیپایان و طلوع همکاری واقعی روبرو است. در قلب این آشفتگی و سردرگمی، کارزار مداوم اسرائیل برای بیثبات کردن منطقه و فرو بردن آن در هرج و مرج و بدبختی قرار دارد. از نسلکشی در غزه – جایی که دهها هزار فلسطینی کشته شدهاند، کل محلهها به ویرانه تبدیل شدهاند و یک فاجعه انسانی که توسط محاصره و قحطی طراحی شده است – گرفته تا پاکسازی قومی سیستماتیک در کرانه باختری و حملات تقریباً روزانه به یمن، سوریه، لبنان و اکنون قطر، همه اینها تصویری از تجاوز لجامگسیخته و بدون کنترل را ترسیم میکند.
بمباران اسرائیل هیچ خط قرمزی را رعایت نمیکند. در ایران، ترور دانشمندان و حمله به تأسیسات ما، تروریسم دولتی آشکاری را تشکیل میدهد. در قطر، حمله تروریستی به مذاکرهکنندگان صلح نشان داد که صلح، تنها تهدید وجودی اسرائیل است. این اقدامات را نمیتوان صرفاً به عنوان جسارت و سرسختی یک دولت «راست افراطی» نادیده گرفت؛ بلکه آنها بخشی از یک استراتژی گستردهتر و عمدی برای وادار کردن کل منطقه به تسلیم شدن در برابر یک قدرت بیرحم از طریق قلدری و ارعاب هستند.
این استراتژی ریشه در چشمانداز شیطانی «اسرائیل بزرگ» دارد، طرحی توسعهطلبانه که در پی تثبیت اسرائیل به عنوان قدرت بلامنازع در منطقه و وادار کردن همه کشورهای همسایه به اطاعت از آن و تسلیم شدن در برابر ارادهاش است. برای دستیابی به این رویای تخریب شهری، رژیم صهیونیستی از ابزارهایی مانند تجاوز نظامی گسترده، نسلکشی، پاکسازی قومی و الحاق استفاده میکند. این پروژه مستلزم تحریف آشکار تاریخ است – بازنویسی روایتها برای توجیه اشغال و سلب مالکیت. همزمان، جان میلیونها نفر را به خطر میاندازد و موجودیت کشورهای منطقه را تهدید میکند.
«اسرائیل بزرگ» مستلزم الحاق سرزمینهای وسیعی است: تمام فلسطین، بخشهایی از دره اردن و جنوب لبنان تا رودخانه لیتانی، بلندیهای جولان و فراتر از آن در سوریه، بخشهایی از غرب عراق و شبه جزیره سینا در مصر و حتی منطقه شمال غربی حجاز در عربستان سعودی.
این توهم وحشیانه با هدف تضعیف اصول حقوق بینالملل و از بین بردن پاسخگویی از طریق فشار سیاسی، به سخره گرفتن احکام دیوان بینالمللی دادگستری در مورد نسلکشی، اشغال و آپارتاید و تضمین مصونیت کامل از طریق حمایت آشکار قدرتهای غربی، به ویژه ایالات متحده، انجام میشود. این سپر دفاعی به اسرائیل اجازه میدهد تا بمباران، قتل و جراحت را به دلخواه خود انجام دهد و از مصونیت از مجازات بهرهمند شود و منطقه را به جنگلی از بربریت دائمی تبدیل کند.
سال گذشته، نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کرد و دو نقشه – به اصطلاح “نقشه برکت” و “نقشه نفرین” – را برای رونمایی از چشمانداز خود برای آینده ارائه داد. این به عنوان پوششی برای نقشه شوم او برای حمله به کل منطقه، از غزه تا دوحه، به منظور دستیابی به یک توهم عمل کرد.
قحطی به عنوان سلاح در غزه، آپارتاید، وحشیگری و غصب زمین در کرانه باختری، حملات روزانه به غیرنظامیان و زیرساختها در سوریه، لبنان و یمن، تجاوز و ترور آشکار علما، خانوادههای آنها، همسایگان و رهگذران در ایران، بمباران هوایی مذاکرهکنندگان صلح در قطر، بمباران نهادهای سازمان ملل – از جمله مدارس و بیمارستانها، هدف قرار دادن و کشتن صدها متخصص رسانه و روزنامهنگار، و حمله به ناوگان استقامت – همه نشاندهنده «نعمتی» هستند که این جنایتکار جنگی و همدستان و حامیانش که علیه غرب آسیا توطئه میکنند، میخواهند ارائه دهند.
با این حال، منطقه ما نباید تحت حاکمیت این پروژه استعماری، برتریطلبانه و نژادپرستانه مرگبار قرار گیرد. ما یک دیدگاه جایگزین برای غرب آسیا داریم که در ایده «منطقهای قوی» تجسم یافته است، جایی که هیچ کشوری بر کشور دیگر تسلط ندارد، بلکه همه کشورها قدرت خود را از یکدیگر میگیرند. این در ارزشهای والای دین مشترک ما، اسلام، که خواستار عدالت، شفقت و همبستگی است، و در اصول حاکمیت، تمامیت ارضی، عدم مداخله و همکاری تجسم یافته است.
این سرزندگی و قدرت، ناشی از تلاشها برای ارتقای اشتراکگذاری عادلانه برای ثبات منطقهای است. این امر مستلزم فراتر رفتن از محاسبات مجموع صفر – جایی که سود یک ملت به عنوان آسیب به ملت دیگر تلقی میشود – و در عوض، پذیرش همکاری است، جایی که همکاری، قدرت همه را چند برابر میکند. این امر مستلزم اولویت دادن به گفتگو بر کنترل و جایگزینی دیدگاه مبتنی بر تهدید (که منجر به اختلال مداوم میشود) با دیدگاهی مبتنی بر امکان (که انرژیهای مشترک را آزاد میکند) است. این آینده بر اساس رد جاهطلبیهای اقتدارگرایانه برای همکاری واقعی و بهرهمندی از رویکردهایی که ریشه در منافع محلی دارند، به جای اتکا به قدرتهای خارجی، ساخته میشود.
این دوگانگی، انتخاب روشن و حیاتی را پیش روی ما قرار میدهد:
(۱) یا اراده و خلاقیت سیاسی را کنار بگذاریم و به حاکمان نسلکش اسرائیل و حامیان خودخواه آنها اجازه دهیم بدون هیچ عامل بازدارندهای، پروژه مخرب خود را پیش ببرند.
(۲) یا با دوراندیشی برای ساختن آیندهای سرشار از امنیت و رفاه مشترک تلاش کنید.
انتخاب مسیر دوم به چیزی فراتر از راهحلهای موقت نیاز دارد. مسائل ریشهداری که منطقه ما را درگیر کرده است، صرفاً با کنترل بحرانها قابل مدیریت نیستند. بلکه نیازمند نوآوریها و ابتکارات جسورانه و آیندهنگر هستند که از چارچوب تعصبات قدیمی فراتر روند. آنچه ما به فوریت به آن نیاز داریم، یک چارچوب جامع برای ایجاد صلح و همکاری پایدار است.
برای این منظور، میتوانیم به سمت تأسیس انجمن گفتگوی مسلمانان غرب آسیا ( ابتکار مودت ) حرکت کنیم که مشورتهای مداوم در مورد امنیت، ادغام اقتصادی و تبادل فرهنگی را تسهیل خواهد کرد. این نهاد پتانسیل تبدیل شدن به یک معماری امنیتی منطقهای، مشابه مدلهای موفق در سایر مناطق، اما مطابق با میراث و مشترکات مشترک ما را دارد.
این چشماندازها همچنین میتوانند رویکردی جدید و بهبود یافته به مسئله هستهای در منطقه ارائه دهند. مدتهاست که منطقه ما با یک متجاوز مسلح به سلاح هستهای روبرو بوده است، که مدافع دروغین و فریبکار عدم اشاعه بوده و تلاش کرده است تا فناوری هستهای صلحآمیز را امنیتی کند و تلاش میکند آن را از دیگران سلب کند. با این حال، تخصص هستهای نویدبخش راهحلی برای چالشهای موجود است: مبارزه با بحران آب و هوا با انرژی پاک، مقابله با کمبود آب با فناوریهای نمکزدایی، افزایش امنیت غذایی با کاربردهای پیشرفته کشاورزی و تنوعبخشی به منابع انرژی فراتر از ذخایر رو به کاهش نفت و گاز. با کاهش ذخایر هیدروکربن، انرژی هستهای برای توسعه پایدار در سراسر منطقه ضروری خواهد بود.
چشمانداز «منطقه قوی» ما میتواند، همراه با مبارزه برای عاریسازی منطقه از سلاحهای هستهای، به همکاری صلحآمیز در چارچوب شبکه خاورمیانه برای مطالعات و پیشرفتهای اتمی ( MANARA ) کمک کند و این امر را به آیندهای مشترک و امن تبدیل کند. ما میتوانیم سرمایهگذاریهای مشترکی را در غنیسازی اورانیوم، مدیریت پسماند، همجوشی هستهای و رادیوایزوتوپهای درمانی برنامهریزی کنیم. اعضا میتوانند امکانات و تخصص خود را به اشتراک بگذارند، از طریق یک نهاد نظارتی مشترک، شفافیت را تضمین کنند، اعتماد را افزایش دهند و نگرانیها در مورد توسعه سلاحهای هستهای را کاهش دهند.
یک منطقه قوی، چارچوب مناسبی را برای تبدیل فداکاریهای مقاومت به استراتژی و تضمین تقویت مقاومت مشروع و قانونی قهرمانان ما با همبستگی، دیپلماسی و همکاری اقتصادی فراهم میکند. با ایجاد مشترک آیندهای الهامبخش برای غرب آسیا، فراتر از درگیریها و اختلافات پوچ داخلی، کشورها و مردم منطقه قادر خواهند بود خیالپردازی وحشیانه و قرون وسطایی اسرائیل بزرگ را خنثی کرده و خاورمیانهای جدید عاری از تعصب، آپارتاید، تجاوز و سلاحهای کشتار جمعی را تضمین کنند، جایی که مردم فلسطین، صرف نظر از ایمان یا فرقه خود، میتوانند سرنوشت خود را تعیین کرده و به صورت دموکراتیک بر خود حکومت کنند. این تحول میتواند به واقعیت تبدیل شود اگر همه ما خطر وجودی زندانی شدن در گذشته را تشخیص دهیم و پتانسیل یک آینده امیدوارکننده را تشخیص دهیم.
انتهای پیام
[*] وزیر امور خارجه سابق ایران [۲۰۱۳-۲۰۲۱]، نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷، دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، و بنیانگذار و رئیس بنیاد حامیان کمپین آیندههای نویدبخش (PAIAB