... امروز: جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
سیاسی ۱۲ دی ۱۴۰۱ - 9:48 ب.ظ زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه
کپی شد!
0

نیویورکر: سلیمانی، به دنبال تغییر شکل خاورمیانه به نفع ایران بود

جان مگوایر، افسر سابق سیا در عراق، در سال ۲٠۱۳ به من گفت: «سلیمانی قدرتمندترین عامل در خاورمیانه امروز است.»

سیاست شرق _ دکستر فیلکینز، یکی از افسران سابق سیا، او را «قدرتمندترین عامل در خاورمیانه» نامید، او کسی نبود جز سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس!

وی در شماره ۳٠ نشریه چاپی نیویورکر، با درج یادداشتی، که به قسمت هایی از آن اشاره می شود، سردار قاسم سلیمانی را اینگونه معرفی نمود: سردار قاسم سلیمانی را، چه کسی در غرب نمی شناخت؟

فرمانده سپاه قدس،با موهای نقره‌ای، ریش‌های کوتاه و ظاهری آرام…

سلیمانی از وقتی فرماندهی سپاه قدس را برعهده گرفت، به دنبال تغییر شکل خاورمیانه به نفع ایران بود.

جان مگوایر، افسر سابق سیا در عراق، در سال ۲٠۱۳ به من گفت: «سلیمانی قدرتمندترین عامل در خاورمیانه امروز است.»

زمانی که سلیمانی در انظار عمومی ظاهر می شود، به طور نامحسوسی خود را نشان می دهد و به ندرت صدای خود را بلند می کند، و خصیصه ای را نشان می دهد که به معنی «کاریزمای دست کم گرفته شده» است.

 یکی از مقامات ارشد سابق عراق می گفت: وقتی سلیمانی وارد می‌شود، نمی آید با شما بنشیند. او در آن طرف اتاق، به تنهایی، با حالتی بسیار آرام می نشیند. صحبت نمی کند، نظر نمی دهد، فقط می نشیند و گوش می دهد. و مطمئناً همه فقط به او فکر می کنند.

او به سربازان شهید وابستگی شدیدی داشت و اغلب به دیدار خانواده های آنها می رفت. او در گفت‌وگو با رسانه‌های ایران گفت: وقتی بچه‌های شهدا را می‌بینم، دلم می‌خواهد بوی آنها را استشمام کنم و خودم را گم می‌کنم.

یکی از رهبران سابق عراق به من گفت: «سلیمانی به ما گفت که ایرانی‌ها هر کاری که لازم باشد انجام خواهند داد. او گفت: ما شبیه آمریکایی ها نیستیم. ما دوستان خود را رها نمی کنیم. 

سرانجام، سلیمانی پروازهای مکرر به دمشق را آغاز کرد تا بتواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. یک مقام دفاعی آمریکایی گفت: “او خودش جنگ را اداره می کند.” 

سلیمانی، در میان مومنان ایران، تصویر یک قهرمان جنگی سرزنش‌ناپذیر است – یک جانباز ممتاز جنگ ایران و عراق، که در عین حالی که هنوز در سن بیست سالگی بود، فرمانده لشکر شد.

 در ملاء عام، او تقریباً از نظر ظاهر، متواضع است. او در مصاحبه ای، خود را «کوچکترین سرباز» توصیف کرد و به گفته مطبوعات ایران، مردمی را که سعی داشتند دست او را ببوسند، رد کرد. مقام معظم رهبری که معمولاً بالاترین ستایش خود را برای سربازان کشته شده (شهدا) حفظ می کنند، از سلیمانی با عنوان «شهید زنده انقلاب» یاد کرده اند.

مایر داگان، رئیس سابق موساد، درباره سلیمانی به من گفت: «او با هر گوشه از سیستم پیوند دارد. او چیزی است که من از نظر سیاسی باهوش می نامم. او با همه رابطه دارد.» مقامات او را فردی معتقد به اسلام و انقلاب توصیف می کنند.

در عین حال، برخی او را یک وطن پرستی می دانند، که اشتیاق به مبارزه دارد.

 یک مقام امنیتی خاورمیانه به من گفت که او “به همسرش احترام می گذارد” و گاهی، او را به سفر می برد. او سه پسر و دو دختر دارد و ظاهراً پدری سختگیر، اما دوست داشتنی است. 

مگوایر می گفت: «سلیمانی مردی بسیار شیک‌تر از بقیه است. او می‌تواند در محافل سیاسی فعالیت کند، اما جوهری برای ترساندن نیز دارد.» اگرچه او بسیار معرفی می شود، اما به نظر می رسد سلیقه زیبایی شناختی او کاملاً سنتی است. 

یک مقام خاورمیانه ای درباره سلیمانی گفت: “فکر نمی کنم او به موسیقی کلاسیک گوش دهد.” من فکر نمی‌کنم اساساً حال و هوای او این باشد. سلیمانی تحصیلات رسمی کمی دارد، اما مقام ارشد سابق عراقی به من گفت: «او یک استراتژیست بسیار زیرک، ترسناک و باهوش است».

  در میان جاسوسان در غرب، به نظر می رسد او را در یک دسته خاص قرار داده اند،«دشمنی که هم مورد نفرت و هم مورد تحسین قرار می گیرد.»

سلیمانی با یک کار ساده به جبهه اعزام شد ولی هرگز آنجا را ترک نکرد. او گفته است: «من در یک مأموریت پانزده روزه وارد جنگ شدم و تا آخر ماندم. عکسی از آن زمان، سلیمانی جوان را نشان می‌دهد که لباس‌های سبز بر تن دارد و هیچ نشانی از درجه ندارد و چشمان سیاهش به افقی دور متمرکز شده است. او در سال ۲۰۰۵ به مصاحبه‌ای گفت: «همه ما جوان بودیم و می‌خواستیم به انقلاب خدمت کنیم.

رهبران دو حزب اصلی کرد، مسعود بارزانی و جلال طالبانی، به طور مرتب با سلیمانی و آمریکایی ها دیدار می کردند. در حالی که روابط کردها با ایالات متحده معمولاً گرم بود، روابط آنها با رهبران ایرانی مانند سلیمانی، عمیق تر و پیچیده تر بود.

یک افسر ارشد اطلاعاتی در بغداد به یاد می آورد که در جریان سفر به شمال عراق با طالبانی در خانه اش ملاقات کرده بود. وقتی وارد شد، قاسم سلیمانی با پیراهن مشکی و کاپشن مشکی آنجا نشسته بود. دو مرد بالا و پایین به هم نگاه کردند. او می دانست که من کی هستم. من می دانستم او کیست. ما دست دادیم، چیزی نگفتیم.» افسر گفت. من هرگز رفتار طالبانی را به این اندازه، نسبت به کسی محترمانه ندیده بودم.»

منتشر شده در نسخه چاپی نشریه نیویورکر شماره 30 سپتامبر ۲۰۱۳ .

انتهای پیام

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

language »