... امروز: پنجشنبه - ۰۶ اردیبهشت - ۱۴۰۳
تحلیلگران ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ - 1:29 ب.ظ زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه
کپی شد!
0

اخلاق و سیاست

اخلاق و فضای اخلاقی در هر جامعه‌ای را می‌توان به مثابة فضای تنفسی آن جامعه درنظر گرفت که کیفیت آن، بر چگونگی شبکة روابط در نظام اجتماعی تاثیر می‌گذارد.

سیاست شرق _ محمد رحیم عیوضی؛/

سیاست را در هر گستره‌ای درنظر بگیریم، نمی‌تواند فارغ‌ از دایرة مباحث اخلاقی تنظیم و اعمال شود. تحقق سیاست به هموارشدن زمینه‌ها و پذیرش و مقبولیت عمومی نیازمند است. هرچند رضایت هیچ‌گاه نمی‌تواند به‌شکل مطلق و صددرصد حاصل آید ولی، دارا بودن حداقلی از آن برای امکان‌پذیر کردن اجرای تصمیمات لازم است.

اخلاق و فضای اخلاقی در هر جامعه‌ای را می‌توان به مثابة فضای تنفسی آن جامعه درنظر گرفت که کیفیت آن، بر چگونگی شبکة روابط در نظام اجتماعی تاثیر می‌گذارد. معیارهایی که برای معنا و تفسیر روابط درنظر گرفته می‌شود و کنش‌های فردی و اجتماعی را سمت‌وسو می‌بخشد، از مهم‌ترین عناصری به‌شمار می‌آیند که در هر فعالیت سیاسی( اعم از نظری و عملی ) دارای اهمیت فراوانی هستند؛ ازاین‌رو بحث از رابطة اخلاق و سیاست به قدمت حیات جمعی بشر است که دغدغة بشر را به فضای تنفسیِ محیط بر زندگی اجتماعی‌اش نشان می‌دهد.

میل به سعادت، خوشبختی، خیر اعلا و فضیلت همواره در مباحث فلسفی، اجتماعی و سیاسی مطرح بوده است؛ البته با معانی و افق‌های متفاوت؛ به‌عبارت‌دیگر تغییر در اهداف، آرمان‌ها و نشانه‌گذاری بشر درخصوص بایسته‌های زندگی، سبب تغییر در برداشت‌ها و تعیین احکام صحیح زندگی آن‌گونه که باید باشد، می‌گردد و بدین‌وسیله فهم و درک از زندگی آن‌گونه که هست، دگرگون خواهد شد.

از آنجا که در یک نگرش کلی می‌توان گفت که سیاست در تلاش برای حفظ وضع موجود یا تغییر آن است، بنابراین چگونگی بایدها و تفسیرهای مبتنی بر آن از وضع موجود، در محور نظرورزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های سیاسی قرار می‌گیرد. در واقع هماهنگی نسبی و رضایت‌بخش از رابطة مذکور، همواره چالشی دربرابر حیات سیاست در جلوه‌های متنوع و موجود آن به‌شمار می‌رود. بدین‌ترتیب سیاست به دو دلیل نیازمند اخلاق است: نخست به‌جهت‌ آن‌که بتواند بماند و دوم برای گسترانیدن زندگی مطلوب انسانی.

نکته این‌جا است همان‌گونه که سیاست برای بقا نمی‌تواند فارغ از ملاحظات اخلاقی باشد، جامعه نیز برای بقای خود، نیازمند اخلاق است؛ ازاین‌رو سوال از لزوم پیوند اخلاق و سیاست، به نوعی پرسش از لزوم همبستگی جامعه و سیاست (قدرت و دولت) و اساساً پایداری شبکة روابط گروهی در سطوح مدنی و سیاسی آن است. البته ناگفته نماند که تلاش‌ها برای توجیه بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعی تا پیش از دورة جدید به‌جهت فقدان تأسیس دولت در معنای نوین آن، ضرورت اخلاق و احکام اخلاقی را به‌صورتی همبسته با سیاست و جامعه و برای بهبود واعتلای آن( در معنا و تعریف موردنظر خود) درنظر می‌گرفت؛ به‌هرشکل، سیاست و اخلاق پیوسته با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته‌اند؛ از این‌رو مطالعة تحولات اندیشة سیاسی، بیانگر تغییرات فلسفه‌های اخلاق نیز هست و باتوجه به مکاتب اخلاقی هر عصر می‌توان اندیشه سیاسی آن دوره را بهتر و عمیق‌تر درک کرد. اکنون به بیان فراز و نشیب‌ رابطه‌هایی می‌پردازیم که میان اخلاق و سیاست وجود داشته است.

در اسلام، اخلاق متکی به خدای یکتا (توحید) و دین و در ارتباط تنگاتنگی با آن‌ها مطرح است و با توجه به رویکرد اجتماعی (سیاسی دین اسلام، اخلاق اسلامی نیز جنبة اجتماعی) سیاسی دارد؛ به‌همین دلیل نیز سیاست، قدرت و حکومت جملگی ابزارهای زنده‌ نگاه‌داشتن اصول اخلاقی با مسوولیت امر به معروف و نهی از  منکر هستند. درواقع جامعه و سیاست از دیدگاه اسلامی، حاملان اخلاق و متعهد به آن هستند و از آن‌جا که این اصول مانند هر اصلِ دیگری نیاز به ضمانت اجرایی دارد، طبیعی است که فرد و جامعه و سیاست به‌طور مشترک( البته هر یک به فراخور خود‌‌ ) مسوول باشند؛ مسوولیتی که نشانگر حراست از انسانیت انسان است: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته.»۱

بدین‌ترتیب سیاست از دیدگاه اسلام بیش از هر چیز در  معنای مدیریت جلوه‌گر می‌شود و هدف از آن، جلوگیری از درجا زدن در موقعیت انسان( آن‌گونه‌که هست‌) می‌باشد. به بیان مرحوم «علامه جعفری» مدیریت و توجیه  انسان‌ها با نظر به واقعیت‌های  «انسان آن‌چنان‌که هست» و «انسان آن‌چنان که باید» از دیدگاه هدف‌های عالی مادی و معنوی، سیاست نامیده می‌شود … سیاست به معنای حقیقی آن عبارت است از مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی  انسان‌ها در مسیر حیات معقول .

درنتیجه سیاست، خادم اخلاق و اخلاق به منظور رشد انسانیت انسان است. دین‌اسلام نیز مشتمل بر هر دوی آن‌ها است. اصول اخلاقی اسلام و راهبردهای سیاست در عملی کردن آن، به زمینه‌سازی رشد اختیار انسان معطوف است. «شهید مطهری» به‌صورتی گذرا و اجمالی به این نکتة مهم در رابطة اخلاق و سیاست پرداخته‌اند که نیاز به بسط و تأمل فراوان دارد که اکنون مجال طرح آن فراهم نیست. ایشان نوشته‌اند:

«شنید‌ه‌اید که اساس اخلاق از نظر علمای اسلامی عدالت است. هیچ‌ فکر کرده‌اید چرا عدالت را اساس می‌دانند؟ ریشه‌اش این است: گفته‌اند اخلاق این است که حاکم بر وجود انسان، طبیعت نباشد؛ یعنی شهوت و غضب و هیچ‌یک از غرائز طبیعی نباشد، وهم و قوة واهمه نباشد، خیال نباشد؛ حاکم بر وجود انسان، عقل باشد و اگر حاکم  عقل باشد، عقل به عدالت در انسان حکم می‌کند. یعنی همان عدالتی را که افلاطون به شکل‌دیگری می‌گفت، این‌ها در این‌جا می‌گویند که عقل، حظّ هر قوه و استعدادی را بدون  افراط و تفریط به او می‌دهد. حالا چه مانعی دارد که یک قوه بیشتر گیرش بیاید و یکی کمتر؟ اگر به افلاطون می‌گفتیم چه مانعی دارد؟ می‌گفت: زیبایی به هم می‌خورد، ولی امثال ملاصدرا چرا نمی‌گویند نباید افراط و تفریط در قوا و استعدادها باشد؟ آیا آن‌ها هم می‌گویند برای این‌که زیبایی به‌هم نخورد؟ نه، آن‌ها می‌گویند: اگر غیر از این باشد آزادی عقل از بین می‌رود… از نظر این‌ها، اخلاق یعنی تعادل میان قوا، حد وسط، ولی حد وسط برای چه؟ آیا برای زیبایی؟ نه، آن‌ها به زیبایی کار ندارند. حدوسط برای این‌‌که استیلا و تسلط عقل و روح (که جوهر روح، همان عقل است) بر بدن در حد اعلا باشد… از نظر این‌ها نیز ریشة اخلاق برمی‌گردد به عدالت و توازن… برای آزادی عقل و درواقع اخلاق از نظر این حکما از مقولة آزادی است به یک معنا و از مقولة حاکمیت عقل است به معنای دیگر که اگر آزادی بگوییم می‌شود آزادی عقلی.»

لازم است در پایان این قسمت به ضعف مطالعات درزمینة رابطة دین و اخلاق در جهان اسلام اشاره کنیم که برخی محققان بدان  اشاره کرده‌اند.  همچنین موضوعات ومسائل اخلاقی چندان از زاویة فلسفی مورد تأمل واقع نشده‌اند؛  درحالی‌که واقعیت تغییرات زمانی و مکانی از یک‌سو و ضرورت تغییرپذیری روش‌های اجرای اصول اخلاقی در کنار تغییرناپذیری آن‌ها ازسوی دیگر، تأملات نظری در زمینة مسائل اخلاقی را ضروری ساخته است.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت:

  • اخلاق و سیاست در اسلام برمبنای توحید و هدفمندی عالم تعریف و تعیین می‌شود.
  • اصول اخلاقی جهت‌دهندة سیاست و مقیدکنندة آن است.
  • در اسلام، قدرت ضرورتاً فاسدکننده نیست و می‌توان( بلکه لازم‌ است) از آن درجهت عملی‌کردن اصول اخلاقی بهره‌برد. این مهم با تعادل میان غرایز و امکانپذیر کردن حکومت آزادانة عقل فراهم می‌آید.
  • اجرای اخلاق محتاج سیاست و سیاست برای مشروعیت، نیازمند اخلاق است.
  • دغدغة‌چگونگی مهار هواهای نفسانی نه با سرکوب مطلق و نه با آزادی مطلق،  بلکه با رعایت عدالت و حفظ حدود در ارضای آن‌ها پاسخ داده شده است.

۱_ «هر کدام از شما مسئول هستید و درباره افرادی که به سخن شما گوش می‌دهند بازخواست خواهید شد»

منبع: پرتابل جامع علوم انسانی

نتهای پیام

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

language »